دانشکده - دانشکده علوم انسانی
استاد
تاریخ بهروزرسانی: 1403/10/01
محمد راسخ مهند
علوم انسانی / زبانشناسی همگانی
رساله های دکتری
-
نظام های استعاری درمجموعه داستان های زکریا تامربراساس نظریه استعاره شناختی (صهیل الجواد الابیض، النمور فی الیوم العاشر، دمشق الحرائق).
1401طرح نظریه استعاره مفهومی از سوی لیکاف و جانسون (1980) دریچه جدیدی بر روی مطالعات استعاره گشود و آن را برای همیشه از حصار زبان ادبی بیرون کشید و پای این فرآیند شگفت انگیز را که قرن ها به آن به عنوان یک آرایه ادبی نگاه می شد به حوزه های مطالعاتی متعددی بازکرد. استعاره ها در انواع زبان از جمله در زبان ادبیات و هر جلوه زبانی که زاییده ذهن بشر است حضور دارند. پیوند بین زبان و ادبیات در انتقال تفکر و اندیشه و ایدئولوژی ها می تواند از حوزه های کاربردی در زبا ن شناسی شناختی باشد. با بررسی استعاره های یک متن می توان به تفکر غالب و اندیشه حاکم بر آن متن پی برد. تمام آنچه در مورد استعاره و اصول آن وجود دارد در پیکره زبان ادبی نیز قابل تبیین است و از این حیث تفاوتی در تحلیل وجود ندارد، با این تفاوت که در ادبیات اغلب اصل خلاقیت استعاری بیشتر به چشم می خورد. این پژوهش با شیوه توصیفی- تحلیلی به بررسی استعاره در داستان های کوتاه زکریا تامر نویسنده معاصر سوری، برمبنای نظریه معاصر استعاره به منظور دست یابی به نظام حاکم بر مفهوم سازی مضامین محوری در داستان های این نویسنده پرداخته است. درونمایه داستان های تامر بیان دغدغه های اجتماعی و انسانی است. تحلیل داده ها نشان می دهد تامر از همه انواع استعاره برای مفهوم سازی در داستان هایش استفاده کرده است که استعاره هستی شناختی نسبت به سایر انواع از بسامد بالایی برخودار است. از میان حوزه های رایج مبدا، حوزه انسان و حیوان پرکاربردترین می باشند و طرحواره های ظرفی نقش پررنگتری در مفهوم سازی در داستان ها دارند. تامر در داستان-هایش با دستکاری استادانه استعاره های معمولی، استعاره های نو و بدیع خلق کرده است و این خلاقیت نتیجه بهره گیری وی از ابزار های چهارگانه است که نویسنده بیشتر از ابزار ترکیب و گسترش و کمتر از ابزار پرسش بهره برده و از ابزار پیچیده سازی به طور متوسط استفاده کرده است. یافته های پژوهش همچنین بیانگر این نکته است که استفاده از صورت غیرزبانی استعاره مفهومی، قیاس استعاری و جاندارپنداری همراه با نوآوری در استفاده از استعاره و تصویر در داستان-های تامر، علاوه بر ایجاد ظرافت و زیبایی در بیان مضمون، عملاً شناخت و آگاهی بیشتر و درک و تجربه عمیق تری از پیام آن ها را در اختیار خواننده قرار می دهد.
-
بررسی کمّی درجه ی تصریف زبان فارسی در طول یازده قرن گذشته براساس قانون زیف
1401این رساله به دنبال پاسخ دو پرسش است. پرسش اول اینکه آیا زبان فارسی در گذر زمان تحلیلی تر شده است؟ و پرسش دوم اینکه با بررسی آماری متون فارسی نو می توان به صورت کمّی تغییر درجه ی تصریف زبان فارسی را تعیین کرد؟ برای یافتن پاسخ این دو پرسش، پیکره ای بالغ بر یک میلیون کلمه ی برچسب گذاری شده ایجاد گردید. بسامد همه ی کلمات پیکره محاسبه شد. یک نمایه ی بسامد-رتبه برای هر زیربخش از پیکره (پیکره ی هر قرن) فراهم آمد. در این نمایه واژگان موجود در هر قرن همراه با بسامدشان به صورت نزولی مرتب شدند. بررسی های آماری مختلفی بر روی بسامد واژگان پیکره انجام گرفت و برای هر بخش پیکره، مقدار عددی توزیع آماری زیف به کمک زبان برنامه نویسی R به دست آمد. یعنی در پایان این مرحله، 12 عدد برای هریک از 12 بخش پیکره به دست آمد. سپس معیارهایی زبان-شناختی مورد جستجو قرار گرفتند که هم وضعیت زبانی هر بخش از پیکره را توصیف کنند و هم تبیینی برای مقدار عددی پارامتر زیف باشد. در نهایت هشت معیار باقی ماند که به تبیین تصریفی/تحلیلی بودن هر بخش از پیکره کمک می کرد. این معیارها عبارتند از: تنوع واژگانی، واژگان تک بسامدی، بسامد نسبی حروف اضافه، بسامد نسبی پس اضافه-ی «را»، بسامد افعال، نسبت فعل مرکب به کل افعال و دو معیار به دست آمده از دوبار محاسبه ی توزیع زیف. با بررسی این معیارها، این نتیجه به دست آمد که بعضی از آنها با هم ارتباط مستقیم و برخی ارتباط معکوس دارند. حتی بعضی از آنها نقش مهمتری داشتند و در توصیف وضعیت زبانی هر بخش از پیکره موفق تر و دقیق تر عمل می کردند. سرانجام این نتیجه به دست آمد که مقداری که پارامتر عددی زیف در اختیار می گذارد به تنهایی روشن کننده ی تصریفی/تحلیلی بودن زبان در هر بازه ی زمانی است. و در واقع مقدارعددی پارامتر زیف همان درجه ی تصریف زبان را مشخص می کند. اینکه حد بالا و پایین این درجه ی تصریف چند است، به اندازه ی نمونه ی آماری بستگی دارد و می تواند در هر پژوهش تغییر کند. در پایان برای به آزمایش گذاشتن این مدل کمّی-کیفی، یک مطالعه ی موردی بر روی متنی که تاریخ نگارش آن مشخص نیست، انجام گرفت. نتیجه ی به دست آمده و معیارهای زبانی به کار رفته، زمان حدودی نگارش این متن را تخمین زدند. نکته ی قابل توجه اینکه در این مطالعه ی موردی
-
شناسایی خودکار احساس با استفاده از روشهای یادگیری ماشین
1399چکیده: امروزه منابع نوشتاری با سرعت بالایی در حال انتشار هستند و مقدار وسیعی از این منابع در ارتباط با نظرات و احساس های کاربران است به همین دلیل بررسی و تحلیل این گونه از نوشتار توجه بسیاری از محققان را به خود جلب کرده است. طراحی سامانه ای بر اساس ویژگی های زبان شناسی شناختی و ماشین های یادگیری از اهداف تعیین شده برای این رساله بوده است. بدین ترتیب در ابتدا پیکره ای احساسی تهیه شد که برگرفته شده از پیکره بی جن خان با تنوع متون نوشتاری است. پیکره تهیه شده با مقدار 23000 سند با طول 24 کلمه، پنج احساس غم، شادی، خشم، حیرت و ترس را شامل می شد. سپس ویژگی های شناختی از قبیل کلمات کلیدی، مفاهیم استعاری و کنایی احساسی، مقولات نحوی مرتبط با احساس معرفی گردید. در ادامه فهرستی نزدیک به 350 کلمه با بار معنایی احساسی به عنوان فهرستی از کلمات کلیدی مرتبط با احساس های گوناگون مشخص گردید. همچنین بر اساس کتاب اصطلاحات فرهنگ عامیانه (نجفی 1387) کتاب نجفی و استعاره های احساسی مطالعه شده در زبان فارسی، فهرستی نیز از استعاره ها و مفاهیم کنایی مرتبط با احساس تهیه گردید. به منظور تهیه فهرستی از مقولات نحوی مرتبط با احساس از برچسب زن نحوی خودکاری استفاده گردید و با استفاده از حد آستانه، مقولات نحوی مرتبط با احساس نیز تهیه گردید. در ادامه پس از مشخص شدن ویژگی های شناختی و توجه به حضور آن ها در جملات به روابط معنایی بین کلمات پرداخته شد. بدین ترتیب با استفاده از شبکه های عصبی مبتنی بر دروازهروابط معنایی کلمات استخراج شده و با ویژگی های شناختی ترکیب گردید. در بخش های بعدی با استفاده از الگوریتم های دسته بندی کننده نایوبیز، درخت تصمیم، ماشین بردار پشتیبانبه دسته بندی دادگان پرداخته شد. معیارهای ارزیابی دقت، بازخوانی، صحت و نرخ اشتباه برای ارزیابی عملکرد سامانه موردبررسی قرار گرفت. درنهایت نتایج به دست آمده نشان داد که ترکیب ویژگی های شناختی به همراه ویژگی های کسب شده از شبکه های عصبی یادگیری عمیق در بهبود عملکرد سامانه تاثیرگذار بوده است و نتایج به دست آمده میزان دقت بالاتری را نشان می دهد به نسبت هنگامی که این ویژگی ها به طور مجزا در دسته بندی احساس بکار می روند.
-
بررسی مقولات واژگانی زبان فارسی با رویکرد سرنمون رده شناختی
1399انسان ها در شناسایی پدیده های جهان و دنیای مادی از توانایی شناختی – ذهنی خود که مشترک میان تمامی انسان ها است، بهره می برند. از مهم ترین و کارآمدترین این توانایی ها باید به دسته بندی یا مقوله بندی اشاره کرد. در واقع انسان ها پدیده های همسان را در گروه های مشابه قرار می دهند و اشیای پیرامون خود را مقوله بندی می کنند و به جای اینکه در شناخت خود با جزئیات و مصادیق متنوع روبرو شوند، از دسته ها و گروه های کلی تر کمک می گیرند. این کار ذهنی درحقیقت به دلیل توجه به دو امر مهم صورت می گیرد که یکی از آنها کسب اطلاعات بیشتر و دیگری صرف کمترین هزینه است. یعنی انسان به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه تلاش می کند تا آنجا که ممکن است با کمترین تلاش ذهنی و کمترین منابع، بیشترین اطلاعات را دربارۀ محیط اطراف خود به دست آورد (ایوانز و گرین ، 2008: 255). این درواقع اصلی است که با عنوان اصل صرفه جویی شناختی در مقوله بندی از آن یاد می شود.
-
سازه های پس از فعل در فارسی
1399برخی معتقدند که زبان فارسی زبانی فعل پایان و دارای ترتیب واژه آزاد است. با در نظر گرفتن آزاد بودن این ترتیب، سازه های جمله می توانند در جایگاه های متفاوتی از آن قرار بگیرند، اگرچه ترتیب ارجح در این زبان، ’فاعل-مفعول-فعل‘ است (دبیرمقدم، 1392: 119). با توجه به جایگاه فعل و بررسی سایر خصوصیات این زبان، مشاهده می شود ویژگی های زبان فارسی اندکی متفاوت از سایر زبان های فعل پایان است. در زبان های فعل پایان، توصیف کننده ها (modifiers) قبل از اسم قرار می گیرند و شاهد پس اضافه (postposition) در آن ها هستیم. در حالی که در زبان فارسی، بر خلاف زبان های فعل پایان، توصیف کننده ها پس از اسم قرار می گیرند و دارای پیش اضافه است(preposition). در این زبان اشاری ها و اعداد قبل از اسم و مقایسه ای ها هم قبل از اسم و هم پس از آن می آیند (فرامر،1981)؛ از این روی، در رده بندی زبان های دنیا، گرینبرگ (1966) زبان فارسی را نمونه ای نادر به شمار می آورد و این ویژگی ها را برای آن ذکر می کند: ترتیب واژه ’فاعل-مفعول-فعل‘(SOV) ، پیش اضافه (preposition)، صفت پس از اسم (NA) و مالک پس از مملوک(NG). داشتن ویژگی های منحصربه فرد در این زبان در رده بندی گرینبرگی، منجر به این گردیده است که در نمونه های بی شماری ترتیب واژه ارجح و به خصوص جایگاه فعل نسبت به سایر سازه ها در جمله رعایت نگردد و سازه هایی از جمله به جایگاه پس از فعل منتقل شوند. اگرچه ترتیب ’فاعل-مفعول-فعل‘ ترتیبی محتمل و ارجح برای زبان فارسی به نظر می رسد، ولی با بررسی-های دقیق تر این احتمال به وجود می آید که ترتیب واژه و چیدمان سازه ها در زبان فارسی همیشه به ترتیبی که گفته شد، نیست. شواهد بسیاری در این زبان خصوصاً در فارسی گفتاری وجود دارد که نشان می دهند سازه هایی اعم از فاعل، مفعول، گروه های قیدی و... از جایگاه خود، پیش از فعل، خروج کرده و در جایگاه پس از فعل قرار می گیرند. فرآیند جابه جایی سازه ها و انتقال آن ها به جایگاه پس از فعل را پسایندسازی(postposing) می نامند. با بررسی پیکره ای و آزمایشی زبان فارسی، نمونه های متعددی از پسایندسازی مشاهده می شود که سازه های متعدد جایگاه پسافعلی را برمی-گزینند و ترتیب ارجح در زبان فارسی را دستخوش تغییراتی قرار می دهند که در نتیجه نگارنده بر این باور است که این نمونه ها خود شاهدی بر این ادعا است که شاید زبا
-
تغییرپذیری دراصطلاحات نام اندامی زبان فارسی
1398اصطلاحات را به طور سنتی به عنوان عبارتهایی تعریف کرده اند که معنای کل عبارت با معنای اجزای سازنده آنها متفاوت است. به عبارت دیگر، در نگرش های سنتی، اصطلاحات را مفاهیمی ترکیب ناپذیر و منجمد دانسته اند( چامسکی 1980 ، مک کارتی و اُ. دل 2002). نگرش سنتی به اصطلاحات ،که در تحلیل های ساختاری و زایشی مشاهده می شود ، تقریباً تا اواخر دهه هفتاد میلادی ادامه داشت. در مقابل، با پیدایش و گسترش نگرش های شناختی و تحلیل ساز وکارهای مجاز و استعاره ، مطالعه اصطلاحات رنگ تازه ای به خود گرفت و از آن پس اصطلاحات به عنوان پدیده های مفهومی انگیزه مند و ترکیب پذیر مورد واکاوی قرار گرفتند ( لیکاف و جانسون 1980 ، نانبرگ و دیگران 1994). در خصوص اهمیت مطالعات اصطلاحی ذکر این نکته کافی است که بدانیم 6/58 درصد از گفتار و 3/52درصد از نوشتار در زبان های دنیا شامل عبارت های از پیش ساخته اصطلاحی است( سنالدی، 7:2015). تعریف اصطلاح کار آسانی نیست و به نظر نمی رسد که به آسانی هم بتوان به تعریفی جامع از اصطلاح دست یافت و شاید بهتر آن است که اصطلاح بودگی یک ساخت را به صورت پیوستار نشان دهیم ( لانگ لوتز، 5:2006). با این وجود، در این رساله، اصطلاحات را هر توالی نحوی متعارف و یا غیر متعارف شامل دو یا چند واژه می دانیم که رابطه بین صورت و معنا در آن قراردادی باشد. قراردادی بودن به این معنا است که با در نظر گرفتن معنای تحت اللفظی اجزای سازنده اصطلاح ، آنگونه که در ساخت های غیر اصطلاحی به کار می روند، معنای یک اصطلاح را نتوانیم به طور کامل حدس بزنیم ( نانبرگ و همکاران، 1994).
-
تاثیر وزن دستوری بر ترتیب سازه ها در زبان فارسی
1396در چارچوب رویکرد پردازشی به نحو که نخستین بار توسط هاکینز (1994؛ 2004) مطرح شد، پردازش به عنوان یک تببین نقشی کارآمد برای همه ی پدیده های نحوی هم چون توالی سازه ها و حرکت مورد نظر قرار گرفته است. ساختار زبانی به گونه ای شکل می گیرد که پیچیدگی پردازشی را تا حد ممکن تسهیل کند و منجر به بهره وری کاربرد زبان گردد. به نظر می رسد عملکرد آن بخش از نظام بازنمایی زبانی که منجر به صورت بندی مفاهیم زبانی از طریق فرایند دسترسی واژگانی می شود تحت نظارت سازوکارهای پردازشی صورت می گیرد. سازوکارهای پردازشی آن چنان که هاکینز (1994) مطرح می سازد روالی است که شناسایی (و تولید) ساختارهای دستوری را به گونه ای بهره ور و با بیشینه ی سرعت ممکن می سازد. صورت بند به گونه ایی برنامه ریزی شده که بارپردازشی را تا حد ممکن کاهش دهد. بنابراین، برخی قاعده مندی های چیدمانی و محدودیت های دستوری در توالی سازه ها و پدیده های نحوی از جمله حرکت در نتیجه ی کارکرد بی نقص این مرحله از پردازش گر زبانی انسان ایجاد شده اند. هدف این پژوهش بررسی اساس پردازشی پدیده های موصولی سازی و قلب نحوی و هم چنین مطالعه ی تاثیرات وزن دستوری در چیدمان سازه ها در زبان فارسی با بهره گیری از شواهدی از آزمایش های رفتاری (تحلیل ردیاب چشمی و آزمایش خوانش خودتعیین) است. در آزمایش ردیاب چشمی، دو مجموعه جمله در دو سطح وزنی و دو آرایش نحوی (هر مجموعه شامل 40 جمله) برای 30 شرکت کننده ارائه شد. در آزمایش خوانش خودتعیین دو مجموعه ی جمله هریک شامل 24 جمله در سه سطح وزنی (سبک، متوسط و سنگین) و دو سطح ساختاری (سازه های پیش فعلی بی نشان و سازه های پسافعلی) به 40 شرکت کننده ی فارسی زبان نمایش داده شد. پرسش های که انگیزش انجام این پژوهش واقع شد عبارتند از این که آرایش های ساختاری متفاوت جملاتی که دارای شرایط صدق یکسان هستند چه تغییری در سطح پردازشی ایجاد می کند. هم چنین دیگر پرسش مطرح این است که آیا افزایش وزن دستوری می تواند احتمال وقوع حرکت نحوی را افزایش دهد یا خیر. پرسش های پایانی پژوهش این است که حرکت سازه های به لحاظ دستوری سنگین شامل بند موصولی و سازه های مقلوب چگونه از حیث ملاحظات پردازشی تبیین می گردد. بر همین اساس، چهار فرضیه در پژوهش حاضر شکل گرفت. پس از اجرای دو آزمایش پیش گفته، داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ی 22 تحلیل ش
-
بررسی مقوله ی وجهیت در هورامی، رویکردی رده شناختی
1394علی رغم اهمیت مقوله ی وجهیت در ساخت زبان، تا کنون پژوهشی همه جانبه در باب خصوصیات افعال وجهی و کارکردهای آن در زبان های ایرانی صورت نگرفته است. این کمبود عملاً امکان انجام مطالعات تطیبقی و رده شناختی را در باب مقوله ی مذکور در خانواده ی زبان های ایرانی سلب کرده است. در همین راستا رساله ی حاضر می کوشد تا ویژگی های صرفی/نحوی و نیز کارکردهای متنوع افعال وجهی بکار رفته در گویش هورامی را از منظری رده شناختی بررسی کند. علاوه بر این سعی شده است تا با تکیه ی بر داده های هورامی کفایت توصیفی سه نوع تقسیم بندی ارائه شده از سوی پالمر (2001)، پالمر (1990) و ون در آوورا و پلانگیان (1998) ارزیابی گردد، نقاط ضعف آن ها در تحلیل جامع کارکردهای افعال وجهیِ هورامی مشخص شود و در نهایت برای هریک از افعال وجهی مطالعه شده تقسیم بندی بهینه و جامعی بدست داده شود. کارکردهای مختلف افعال وجهیِ هورامی در گام بعدی در چارچوب نقشه ی معنایی وجهیت (ون در آوورا و پلانگیان 1998) بررسی می شوند. یافته های پژوهش نشان می دهند کهمسیرهای پیشنهاد شده در نقشه ی جامع وجهیت باید در بعضی موارد به صورت مختصر اصلاح شوند تا بتوانند کلیه ی کارکردهای هم زمانی افعال وجهی را به طور کامل پوشش دهند. افعالی که در این رساله مورد بحث و بررسی قرار خواهند گرفت عبارتند از: "بایستن:šijæj"، "شدن:bijæj"و "توانستن:tawaj".تحلیل دقیق داده های جمع آوری شده در ارتباط با افعال "بایستن:šijæj"و "توانستن:tawaj"نشان می دهد که ترکیب مقولات وجهی ارائه شده در تقسیم بندی ون در آوورا و پلانگیان (1998) به همراه یکی از مقولات وجهی پیشنهاد شده از سوی پالمر (1990) می-تواند به صورت کامل نقش های متنوع افعال معین مذکور را در هورامی پوشش دهد. علاوه بر این روابط وجهی موجود در مسیر الزام (به عنوان یکی از زیربخش های تشکیل دهنده ی نقشه ی معنایی وجهیت) می تواند کارکردهای متنوع افعال "بایستن:šijæj" و "توانستن:tawaj"را در هورامی تبیین نماید. نقش-های مختلف فعل معین "شدن:bijæj" در هورامی نیز می توانند در قالب تقسیم بندی ون در آوورا و پلانگیان (1998) طبقه بندی شوند با این حال اضافه کردن مفهوم "الزام مدرج" از رویکرد کراتزر (1991 و 2012)، تقسیم بندی مذکور را کامل تر می کند. مسیر امکان موجود در نقشه ی معنایی وجهیتکفایت تبیینِ کارکردهای مختلف فعل "شدن:bijæj" را ندارد
-
بررسی نظام انطباق در گروه زبان تاتی
1394انطباق به شیوه های مختلف رفتار با موضوع های اصلی بندهای متعدی و لازم در دستور یک زبان اطلاق می شود. الگوهای نشان دادن نقش شرکت کننده ها ممکن است تا حد زیادی بین زبان های مختلف متفاوت باشد.سه ابزاری که برای نشان دادن نقش شرکت کنندگان به کار می روند شامل حالت نمایی، نمایه کردن،و ترتیب کلمات هستندکه به عنوان زیربخش های انطباق مطرح شده اند.این سه شیوه از روش های اصلی تعیین انطباق ساخت موردنظر در یک زبان خاص هستند. تاتی یکی از زبان های ایرانی نو شمال غربی است. این زبان در نقاط مختلفی از ایران رواج دارد و شامل گویش هایی است که در منطقه وسیعی از جنوب رودخانه ارس تا مناطق اطراف ساوه رواج دارند.اقوام تات از اقوام ایرانی تبار هستند که به صورت پراکنده در مناطقی در شمال غربی ایران زندگی می کنند...
پایاننامههای کارشناسیارشد
-
بررسی ویژگی های زبانی مردان و زنان فارسی زبان در بافت های هم جنس و غیرهم جنس: رویکرد زبان شناسی اجتماعی
1402مسئله اصلی این پژوهش بررسی ویژگی های زبانی زنان و مردان تحت تاثیر عوامل «جنسیت» و «سن» به عنوان مهم ترین متغیرهای اجتماعی و همچنین بررسی چگونگی بروز تفاوت های کلامی آنها تحت تاثیر عامل «بافت همجنس/غیرهمجنس» است. برای نیل به هدف مذکور، به بررسی مقولات زبانی «دشواژه»، «تردیدنما»، «لغات خاص زنانه و مردانه» و میزان به کارگیری «گفتار غیرمستقیم» در منابع مکتوب فارسی و گفتار روزمره فارسی زبانان پرداختیم. پیکره مکتوب پژوهش شامل 12 رمان فارسی بود (6 مورد قبل از انقلاب و 6 مورد بعد از انقلاب به صورت تصادفی گزینش شد) و به منظور تحلیل گفتار روزمرۀ گویشوران فارسی از پرسشنامه ای محقق ساخته بهره گرفتیم که به صورت تصادفی میان 523 زن و مرد فارسی زبان و در چهار گروه سنی 15-25، 26-35، 36-45 و بالای 45 سال توزیع گردید. یافته ها و نتایج تحلیل های آماری در منابع مکتوب نشان داد : 1. «جنسیت» بر کاربرد «دشواژه ها» تاثیرگذار است و مردان بیشتر از زنان از عبارات توهین آمیز استفاده می کنند (P= 0.00<0.05) 2. «جنسیت» در مقیاس کلی بر کاربرد «تردیدنماها» و «گفتار غیرمستقیم» تاثیری ندارد، اما در میزان استفاده از طبقات مختلف «تردیدنما» تفاوت چشمگیری بین زنان و مردان وجود دارد. 3 تاثیر عامل «سن» بر میزان کاربرد «دشواژه ها» و «تردیدنماها» معنادار است. به عبارت دقیقتر، گروه های سنی جوانتر (گروه های سنی 25-36 و 36-45) به میزان قابل توجهی بیشتر از دشواژه ها و تردیدنماها استفاده کردند. 4. عامل «بافت» بر میزان کاربرد «دشواژه ها» تاثیر معناداری دارد (65.2% از کل دشواژه ها در بافت هم جنس با گوینده و تنها 34.8% از این دشواژه ها در بافت های مختلط به کار رفته اند). همچنین در تحلیل گفتار روزمرۀ فارسی زبانان مشخص شد: 1. زنان نسبت به مردان از دشواژه های کمتری استفاده کرده و بسامد دشواژه های رکیک در زبان مردان به طور معناداری بالاتر است (P= 0.00<0.05) 2. زنان برای نشان دادن تردید بیشتر از «افعال گواه نما» و مردان بیشتر از «افعال قضاوتی» بهره می برند، با این وجود در مقیاس کلی «جنسیت» تاثیری بر کاربرد تردیدنما ندارد 3. عامل «سن» تاثیر معناداری بر کاربرد «تردیدنماها» ندارد، اگرچه افراد 25-15 ساله بیشتر از افعال وجهی، قضاوتی و گواه نما برای نشان دادن تردید استفاده می کنند 4. گروه سنی 25-15 سال به طور معناداری بیش از دیگ
-
ساخت استمراری در ترکی
1400در مورد تاثیر اسم ها بر طولانی شدن اندازه ی جمله ها، توجه به این نکته ضروری است که وقتی از اسامی صحبت می شود طیفی از واژگان مدنظر است که شامل مواردی مانند مصدر، اسم خاص و انواع ضمایر است. در مورد مصدرها، می دانیم که هنوز نیز اسم یا فعل بودن این مقوله بحث برانگیز است اما با توجه به ماهیت این کار پژوهشی، چاره ای نداشتیم مگر اینکه تمامی مصدرها را اسم در نظر بگیریم. در پیکره ی این پژوهش تعداد اسامی خاص بسیار کم است و نشانه ی تصریفی خاصی نیز دریافت نمی کنند. بنابراین بررسی آنها تاثیر خاصی بر نتیجه کلی ندارد. در ادامه به بررسی تاثیر ضمایر پرداخته می شود. اما قبل از آن در جدول (6) ده رتبه ی اول نمایه بسامد و رتبه ی اسامی را می آوریم.
-
بررسی و تحول نقش حرف نشانه «را» در دو متن مربوط به قرن های چهار و پنج هجری
1399: زبان فارسی تاکنون دوره های تاریخی مختلفی از سر گذرانده است. در هریک از این دوره ها شماری از ویژگی های صرفی-نحوی، آوایی و واژگانی زبان دچار تغییراتی شده اند. در مواردی این تغییر به اندازه ای بوده که زبان را به سمت تغییر رده پیش برده است. برای بررسی این تحولات دیدگاهی لازم است که هم نگاهی به تغییرات درزمانی این زبان داشته باشد و هم آن را به دید همزمانی بنگرد. در مطالعات پیشین، استدلال هایی ارائه شده که نشان می دهد زبان فارسی از دوره ی باستان به میانه و نو تحلیلی تر شده است. اما سوال این است که آیا این تحلیلی تر شدن در فارسی نو هم ادامه داشته است؟ در این مقاله برای پاسخ به این پرسش از دو ترجمه از یک متن واحد، به مثابه دو متن موازی استفاده شده است. ترجمه ی طبری از قرآن کریم که در قرن چهارم به رشته ی تحریر درآمده با ترجمه ای معاصر مقایسه شده اند. از آنجاییکه نوع تحلیل این مقاله برپایه ی داده های آماری و کمّی است، در مرحله ی اول تک تک واژه های هریک از دو متن شمارش شده و براساس بسامد وقوع در نمایه ی بسامد و رتبه طبقه بندی شده اند. همزمان در فهرست دیگری همین واژه ها به تفکیک اینکه جزو کدام قسم از اجزای کلام هستند، مرتب شدند. در مرحله ی دوم هر جمله از متن اول با جمله ی متناظر از متن دوم مقایسه شده و تغییرات آنها ثبت شده است. چون از نظر زمانی بین دو متن فاصله ای بیش از هزار سال وجود دارد و فرض بر این است که زبان فارسی در این مدت به سمت تحلیلی شدن پیش رفته است، بنابراین برای اثبات کمّی این دگردیسی زبانی، نیاز به استفاده از یک ابزار و معیار عینی و معتبر است. قانون زیف ابزاری است که فرض تحلیلی شدن زبان فارسی را می توان به کمک آن محک زد. در طی این پژوهش با استفاده از این قانون به نتایجی رسیدیم که موید فرض تحلیلی شدن زبان فارسی در طی حدود هزارسال گذشته است.
-
پسایندسازی در ترکی اسدآباد
1399در این پژوهش برای اثبات این فرضیه که زبان فارسی نسبت به گذشته تحلیلی تر شده است، یک روش آماری به کار رفته است. این روش آماری بر بسامد و فراوانی واژه های یک متن استوار است. قانونی که زبان شناسی به نام زیف ابداع کرد و در حقیقت قانونی درباره ی توزیع قدرت در مورد داده های طبقه بندی شده است. در کاربرد زبان شناختی این قانون واژه ها براساس فراوانیشان در متن رتبه بندی می شوند. پربسامدترین واژه، رتبه ی اول را دارد. به همین دلیل شکل نمودار این جدول یک منحنی نزولی است که براساس دوتایی بسامد و رتبه به دست می آید. در پژوهشی که به عنوان چارچوب نظری انتخاب شده است دو متن به عنوان متون موازی انتخاب شده اند. اولین متنی که در چارچوب نظری انتخاب شده مربوط به ترجمه ی انگلیسی کهن از کتاب مقدس است و دومی ترجمه ی انگلیسی نو از همان کتاب است. بنتز و همکاران (2014)، نویسندگان این چارچوب نظری، پژوهش خود را با تجزیه و تحلیل تعداد واژه های تک بسامدی به عنوان متغیری که نقش مهمی در تحلیلی ترشدن انگلیسی نو دارد آغاز کرده اند. به علت تفاوت هایی که در زبان انگلیسی و زبان فارسی وجود دارد این کار به دلایلی که در بخش قبل توضیح داده شد، امکان پذیر نبود. در این پژوهش برای بررسی این مطلب که آیا زبان فارسی در طول بیش از ده قرن اخیر تحلیلی تر از قبل شده یا نه، دو متن به شکل موازی انتخاب شد. متن اول ترجمه ی قرآن کریم در قرن چهارم هجری است. و متن موازی با آن ترجمه ی امروزینی از قرآن است. هدف پژوهش به بیان بسیار ساده این است که چرا ترجمه یک آیه در دوره ی معاصر نسبت به ترجمه ی همان آیه در قرن چهارم طولانی تر شده است.
-
زبان آمره ای
1399در زبان آمُره ای نشانه تصریفی تانیث a/iya می باشد. این نشانه ها براساس ختم شدن واژه به همخوان و واکه تعیین می شود. در واژه های منتهی به همخوان، پسوند a و در واژه های منتهی به واکه پسوند iya ظاهر می شود. در این زبان صفات، ضمایر، افعال و نشانه نکرگی از نظر جنس با هسته گروه اسمی مطابقه می نمایند. نشانه حاصل از مطابقه در اجزاء پیرو به نسبت نشانه تصریفی تانیث اسامی بسیار قابل اعتمادتر و با قاعده مندی بیشتری قابل مشاهده می باشند. درواقع در این مطالعه برای تشخیص جنسیت اسامی از روش مطابقه بهره گرفته شد. چراکه نشانه های تصریفی حاصل از مطابقه در اجزای پیرو راحت تر و مطمعن تر به نسبت این نشانه ها در اسامی قابل تشخیص و تمیز دادن هستند. گویشوران با اطمینان بیشتری جنس اجزای پیرو را به نسبت جنس اسم تفکیک و متمایز می نمایند. ضمایر اشاره سوم شخص مفرد با توجه به جنس اسم مورد نظر دارای دو جنس مذکر و مونث می باشند. ضمایر در حالت جمع به جنس خنثی هستند. نشانه نکرگی اسامی نیز براساس جنس آنها متمایز می شود. مطابقه جنس دستوری در ضمیر و نشانه نکرگی تنها در اسامی منتسب به انسان ها صادق می باشد. درحالیکه مطابقه جنس صفت و فعل در انسان، جاندار و اشیاء بی جان قابل مشاهده است. جنس صفت براساس هسته گروه اسمی مشخص می گردد. این مطابقه حتی در حالت جمع اسم هسته گروه اسمی نیز همانند حالت مفرد دیده می شود. افعال ماضی لازم در صیغه سوم شخص مفرد با فاعل از نظر جنس مطابقه دارند. ناگفته نماند به دلیل افزوده شدن نشانه شخص و شمار به اسم قبل از فعل در این زبان در محاورات عامیانه، و در مشاهده فرم ساده سوم شخص در همه صیغگان، پس شاهد مطابقه واقعی با همه اشخاص هستیم. همچنین افعال متعدی ماضی نیز با مفعول از نظر جنس مطابقه دارند. این مطابقه نیز در همه صیغگان قابل مشاهده است، چراکه شناسه به اسم قبل فعل افزوده می شود و فعل همیشه در حالت ساده سوم شخص باقی می ماند و از نظر جنس با فاعل و یا مفعول مطابقه می نماید.
-
کاربردهای مختلف پیشوند فعلی ب در فارسی
1399لباو (1973: 68) عنوان می کند که در نگاه سنتی (و صورت گرا) به مقولات زبانی، که او آن را دیدگاه مقوله ای می نامد، فرض می شود که مقولات زبانی دارای چند ویژگی هستند: (الف) مجزا هستند؛ یعنی هر مقوله ای با مقوله دیگر مرز مشخصی دارد، (ب) نامتغیرند؛ یعنی هر عضوی از هر مقوله ای هر بار که به کار می رود، دارای مقوله ای ثابت است، مثلاً اگر عنصری در یک زبان در مقوله اسم قرار دارد، در تمام رخدادهای آن عنصر مقوله اش تغییر نمی کند، (ج) دارای تفاوت ماهوی هستند؛ به این معنی که ماهیت مقولات از همدیگر متفاوت است و نمی توان نگاه طیفی به آنها داشت، (د) تعریف تلفیقی دارند؛ یعنی با تلفیق چند شرط لازم و کافی می توان آنها را تعریف کرد، و (ه) متشکل از نخستی های معنایی اند؛ یعنی تمام مقولات در نهایت از چند ویژگی نخستی معنایی تشکیل شده اند و آن ویژگی ها قابل تجزیه نیستند. لباو عنوان می کند که پذیرش بی قید و شرط دیدگاه مقوله ای در زبان خطرناک است و زبانشناسان باید به فرایند مقوله بندی و مرز میان مقولات توجه بیشتری نشان دهند (راسخ مهند، 1396: 400).
-
بررسی رابطه بین هوش هیجانی، استقلال، خودتنظیمی، تمایل به برقراری ارتباط و مهارت خواندن و درک مطلب فارسی آموزان غیر فارسی زبان: مدل معادلۀ ساختاری
1399هدف این پژوهش در سطح گسترۀ ملی، بررسی و همچنین مدل یابی ساختاری رابطه بین هوش هیجانی، استقلال، خودتنظیمی و تمایل به برقراری ارتباط با مهارت خواندن و درک مطلب فارسی آموزان غیر فارسی زبان بود. بدین منظور، 141 نفر از دانشجویان 28 کشور جهان که در حال تحصیل در رشته های مختلف و یا یادگیری زبان فارسی به عنوان زبان دوم در مراکز آموزش زبان فارسی در 12 دانشگاه ایران بودند، در این پژوهش مشارکت نمودند. دانشگاه های منتخب در شمال، جنوب، شرق، غرب، و مرکز ایران واقع شده اند. پژوهش حاضر به روش توصیفی-همبستگی صورت یافته است. ابزارهای مورد استفاده در پژوهش عبارت بود از آزمون خواندن و درک مطلب فارسی و چهار پرسشنامۀ تمایل به برقراری ارتباط مک کروسکی (1992)، خودتنظیمی هانگ و اونیل (2001)، استقلال یا خودراهبری فیشر، کینگ و تاگو (2001) و هوش هیجانی وانگ و اونیل (2002) بود. داده های پژوهش با استفاده از آمار توصیفی و آمار استنباطی (ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون چندگانه، استاندارد شده و خطی، و روش آماری مدل معادلۀ ساختاری) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج ضریب همبستگی پیرسون نشان داد: 1. بین هوش هیجانی و همچنین زیرمولفه های هوش هیجانی و مهارت خواندن و درک مطلب رابطه های مثبت و معناداری وجود دارد. 2. بین استقلال و همچنین زیرمولفه های استقلال و مهارت خواندن و درک مطلب رابطه های مثبت و معناداری وجود دارد. 3. بین خودتنظیمی و همچنین زیرمولفه های خودتنظیمی و مهارت خواندن و درک مطلب رابطه های مثبت و معناداری وجود دارد. 4. بین تمایل به برقراری ارتباط و مهارت خواندن و درک مطلب رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. به علاوه، روش های آماری رگرسیون چندگانه و استاندارد شده و خطی به منظور برآورد میزان قدرت پیش بین 4 متغیر مستقل و زیرمولفه های شان از متغیر ملاک خواندن و درک مطلب بکاربرده شد. هر 4 متغیر مستقل هوش هیجانی، استقلال، خودتنظیمی و تمایل به برقراری ارتباط و اغلب زیرمولفه-های مربوط به آنها قدرت پیش بینی خوبی از مهارت خواندن داشتند. همچنین، به منظور فراهم آوردن درک بهتر و بینش عمیق تر در مورد متغیرها، و برآورد قدرت روابط علّی میان متغیرهای پژوهش، مدل معادلۀ ساختاری (SEM) از طریق نرم افزارAMOS 24 استفاده شد. هر چهار متغیر مستقل پژوهش پیش بین قوی مهارت خواندن و درک مطلب بودند، و از میان آنها متغیر
-
بررسی نقشهای اصلی و حاشیه ای پیشوند تصریفی «می-» در فارسی
1399: زبان فارسی تاکنون دوره های تاریخی مختلفی از سر گذرانده است. در هریک از این دوره ها شماری از ویژگی های صرفی-نحوی، آوایی و واژگانی زبان دچار تغییراتی شده اند. در مواردی این تغییر به اندازه ای بوده که زبان را به سمت تغییر رده پیش برده است. برای بررسی این تحولات دیدگاهی لازم است که هم نگاهی به تغییرات درزمانی این زبان داشته باشد و هم آن را به دید همزمانی بنگرد. در مطالعات پیشین، استدلال هایی ارائه شده که نشان می دهد زبان فارسی از دوره ی باستان به میانه و نو تحلیلی تر شده است. اما سوال این است که آیا این تحلیلی تر شدن در فارسی نو هم ادامه داشته است؟ در این مقاله برای پاسخ به این پرسش از دو ترجمه از یک متن واحد، به مثابه دو متن موازی استفاده شده است. ترجمه ی طبری از قرآن کریم که در قرن چهارم به رشته ی تحریر درآمده با ترجمه ای معاصر مقایسه شده اند. از آنجاییکه نوع تحلیل این مقاله برپایه ی داده های آماری و کمّی است، در مرحله ی اول تک تک واژگان هریک از دو متن شمارش شده و براساس بسامد وقوع در نمایه-ی بسامد و رتبه طبقه بندی شده اند. همزمان در فهرست دیگری همین واژگان به تفکیک اینکه جزو کدام قسم از اجزای کلام هستند، مرتب شدند. در مرحله ی دوم هر جمله از متن اول با جمله ی متناظر از متن دوم مقایسه شده و تغییرات آنها ثبت شده است. چون از نظر زمانی بین دو متن فاصله ای بیش از هزار سال وجود دارد و فرض بر این است که زبان فارسی در این مدت به سمت تحلیلی شدن پیش رفته است، بنابراین برای اثبات کمّی این دگردیسی زبانی، نیاز به استفاده از یک ابزار و معیار اثبات شده است. قانون زیف ابزاری است که فرض تحلیلی شدن زبان فارسی را می توان به کمک آن محک زد. در طی این پژوهش با استفاده از این قانون به نتایجی رسیدیم که موید فرض تحلیلی شدن زبان فارسی در طی حدود هزارسال گذشته است.
-
بررسی نقشهای مختلف فعل معین توانستن و فراوانی آن
1399در بحث تحلیلی شدن زبان، صورت های تصریفی به مرور جای خود را به ساخت های تحلیلی می دهند. بنابراین ممکن است حالتی که با یک واژه بست در انتهای یک فعل بیان می شده با چند واژه بیان شود. زبان فارسی یکی از زبان هایی است که درحال گذار از چنین سیر تاریخی است (دبیرمقدم و همکاران 1396). اما تا به حال این تغییر و دگردیسی به زبان آماری و به شکل کمّی بیان نشده است. این مقاله درپی چنین اثباتی است. منظور این است که زبان فارسی برخی از پایانه های افعال، وندها و واژگان بسیط خود را از دست داده است و به جای آن واژگانی ساده یا مرکب جایگزین شده است. یکی از مشهورترین این رویدادها جایگزینی افعال ساده با افعال مرکب است. به عنوان نمونه دیگر از بین رفتن افعالی با پیش فعل (مثلاً فروغلتیدن) و جایگزینی افعال مرکب همراه با قید به جای آن است. این تحولات درونی سالیان سال طول می کشد. تغییرات این چنینی گاه رده ی زبان را می تواند تغییر دهد. مثلاً دبیرمقدم (1392، 143) پس از بررسی رده شناختی ترتیب واژه در زبان فارسی، با استفاده از داده های تاریخی دوره های مختلف این زبان نتیجه می گیرد که زبان فارسی درحال تغییر رده از فعل پایانی به فعل آغازی است
-
روابط قیدی در زبان فارسی
1396وابسته سازی یکی از مهمترین روابط بین عناصر نحوی است. در وابسته سازی، یک واحد به لحاظ گوناگونی به واحد دیگر وابسته می شود. از انواع وابسته سازی می توان به بندهای متممی، موصولی و بندهای قیدی اشاره کرد. در این پژوهش به بررسی پیکره بنیاد بندهای قیدی زبان فارسی و افعال قیدی می پردازیم. با تکیه بر عواملی مانند ساختار درونی بندهای قیدی، جایگاه متغیر بندهای وابسته، امکان خروج، محدودیت و کانون گرایی و همچنین ارجاع ضمایر مشخص می شود که بندهای قیدی در زبان فارسی به صورت وابسته هستند یا همپایه که در نهایت در تمام موارد رابطه های قیدی تمایل دارند که به صورت وابسته باشند. و بعد از آن به بررسی صورت های فعلی در رابطه ی قیدی در زبان فارسی پرداختیم و به این نتیجه رسیدیم که صورت فعلی در این بندها در اکثر موارد به صورت همتراز است و تعداد محدودی از این روابط دارای صورت فعلی تنزل یافته هستند و در نهایت با بررسی مشارک ها بر روی فعل بند وابسته در رابطه های قیدی مشخص کردیم که مشارک ها به طور معمول به صورت آشکار بر روی فعل بند وابسته بیان می شوند. بدین منظور پیکره ای بالغ بر 1200 جمله دارای رابطه ی قیدی در زبان فارسی گردآوری شده است که دارای انواع متفاوت رابطه های قیدی از جمله زمان، شرط، علت و هدف می باشند. در این پژوهش مشخص شد که تمام بندهای قیدی به صورت وابسته هستند. در بررسی صورت های فعلی زمان دستوری بیشترین تاثیر را بر روی تنزل یافتگی در رابطه های قیدی داشت و همچنین مشخص شد که صورت های تنزل یافته اکثرا به صورت مصدر و وجه وصفی هستند. در نهایت با بررسی رمزگذاری مشارک ها بر روی فعل بند وابسته مشخص شد که مشارک مفعول معمولا بر روی فعل بند وابسته ذکر می شود و معمولا مشارک های عامل و فاعل هستند که ذکر نمی شوند و در بین تمام رابطه های قیدی در زبان فارسی رابطه های قیدی شرطی و زمان بیشترین تمایل را به نبود موضوعات فعلی به طور آشکار داشتند. این پژوهش بررسی کلی
-
بیان مالکیت در گیلکی و مازندرانی
1395هدف اصلی این پژوهش، بررسی بیان انواع مالکیت در گیلکی و مازندرانی است که از جمله زبان های ایرانی شمال غربی هستند، در این بررسی ساخت مالکیت با رویکردی نقشی - رده شناختی به صورت توصیفی - تحلیلی براساس چارچوب رده شناختی آیکنوالد(2013) مورد بررسی قرارمی-گیرد. داده های این پژوهش براساس تحقیقاتی است که قبلا در مورد این دو زبان انجام شده است. داده های موجود نشان دهندۀ شباهت استفاده از سه راه کار همجواری، نشانه گذاری مالک، نشانه گذاری مملوک، و تمایز استفاده از نشانه گذاری مالک و مملوک برای رمزگذاری «مالکیت اسمی» در دو زبان است. مشخصۀ دیگر این زبان ها، وجود شش ضمیر ملکی متمایز است که می توانند جایگزین مالک یا مالکان در مالکیت اسمی شوند. در گیلکی و مازندرانی، ساخت های موجود در «مالکیت محمولی» نیز بسیار متنوع است. به طور کلی، در نمایش این نوع مالکیت از ساخت وجودی، جایگاهی و ساخت ملکی ربطی در هر دو زبان استفاده می شود. در این بررسی برروی ساختی به نام «مالکیت برونی» تمرکز می کنیم، در این نوع مالکیت در سطح جمله هم ارتباط های ملکی و هم ارتباط های عامل – کنش پذیر وجود دارد که پرکاربردترین ساخت مالکیت برونی در هردو زبان مالکیت موقتی یا بهره ور نام دارد.
-
کارایی گروه های اسمی در زبان فارسی
1395گروه اسمی واحدی نحوی است که از یک یا چند واژه به هم مرتبط پدید می آید و هسته ی آن اسم است. به واژه ها و گروه هایی که در گروه اسمی ظاهر می شوند، وابسته های اسم گفته می شود. در این پژوهش به کارایی گروه های اسمی در زبان فارسی پرداخته ایم. بدین منظور پیکره ای نوشتاری بالغ بر 500 گروه اسمی را گرد آوری کرده ایم. این پژوهش بر پایه ی دو اصل ساخت پذیری و اتصال پذیری است که هر اصل دارای سه پیش بینی در مورد کارایی گروه های اسمی است. با بررسی پیش بینی اول که ساختار گروه اسمی نام داشت مشخص شد که در زبان فارسی بعضی از مقوله های غیر اسمی همراه با اداتی که با اسم به کار می روند، می توانند در نقش هسته گروه اسمی به کار روند. پیش بینی دوم تمایز واژگانی نام داشت که طبق این پیش بینی و بررسی پیکره مشخص شد که در زبان فارسی گاهی به جای اسم، ضمیر یا اسم خاص می توان از صفات به عنوان هسته گروه اسمی استفاده کرد. با بررسی داده ها بر اساس پیش بینی سوم که عدم تقارن در زبان های فعل آغاز و فعل پایان بود، مشخص شد که زبان فارسی مانند زبان های فعل پایان تمایل چندانی به استفاده از صفات اشاره در ابتدای گروه اسمی ندارد. پیش بینی چهارم انفصال وابسته های گروه اسمی بود که با بررسی داده ها بر طبق این پیش بینی استفاده از ادات موصولی برای اتصال بند موصولی به هسته ضروری می نمود. پیش بینی پنجم کاستن رمزگذاری اتصال به گروه اسمی بود که با بررسی داده های پیکره مشخص شد که فارسی برای اتصال مالک به هسته تنها از کسره ی اضافه استفاده می کند. با بررسی داده ها طبق پیش بینی تمایز واژگانی و توالی کلمات این نتیجه حاصل شد که صفت در زبان فارسی بر خلاف زبان های فعل پایان می تواند قبل از هسته هم قرار گیرد.
-
افزایشی ها در فارسی نو
1395افزایشی ها به طور سنتی، زیر مجموعۀ کلمات نقشی و قیدها قرار گرفته-اند. قابلیت جا به جایی در سطح جمله، پذیرفتن نقش های دستوری گوناگون و نمایش ارتباط بافتی از جمله ویژگی های افزایشی ها است. افزایشی ها با شرط صدق جمله در ارتباط نیستند. همچنین، افزایشی ها معنای منطقی- دستوری دارند. معنای این اجزا در تعامل با ساخت اطلاعی جمله مشخص می-شود. ساخت اطلاعی جمله مجموعه دانشی است که برای درک هر پارۀ گفتار به کار می رود. مهم ترین ویژگی افزایشی ها، تعامل آن ها با کانون یا تاکید جمله می باشد. افزایشی ها نشان دهنده افزایش و کمیتی برای کانون و محرک پیش انگاشت هستند و بر اساس این ویژگی، نشان دهنده و دربردارندۀ ارزش-هایی می باشند که می توانند به عنوان جایگزین ها برای کانون به کار روند . سهم افزایشی ها در معنای جمله به کانون جمله و حوزۀ این اجزا بستگی دارد. افزایشی ها به دو دستۀ ساده و مدرج تقسیم می شوند. افزایشی های ساده فقط ناظر بر وجود جایگزینی دیگر برای کانون هستند که گزارۀ برای آن جایگزین هم صادق است. در جملات حاوی افزایشی های مدرج، جایگزین ها را می توان در یک مقیاس قرارداد. ترتیب این جایگزین ها بر اساس دیدگاه گوینده و یا نویسنده است. به این صورت که کانون در جملات دارای افزایشی مدرج بعیدترین جایگزین برای کانون بوده است. در پژوهش پیکره ای حاضر، افزایشی های فارسی نو بر اساس معیارهای ارائه شده از سوی کُنیش(1991) شناسایی شدند. نقش هایی که این عناصر در گذر زمان و از رهگذر فرآیند دستوری شدگی کسب کرده اند بر اساس فُرکر(2016) تحلیل شدند. به منظور جمع آوری جملات دارای افزایشی، از قرن چهار تا چهارده هر قرن، از هر قرن چهار کتاب و از هر کتاب ده هزار کلمه برگزیدیم. فارسی نو دارای چهار افزایشی «هم»، «نیز»، «همچنین» و«حتی» است. «هم»، «نیز»، «همچنین» افزایشی های ساده و «حتی» افزایشی مدرج فارسی نو است. «هم» و «نیز» در فارسی نو می توانند خوانش مدرج هم داشته باشند. افزایشی ها در فارسی نو از رهگذر فرآیند دستوری شدگی ثانویه نقش های جدیدی کسب کرده اند که علت آن هم معنای افزایشی ها ،قدرت تاکیدی آن ها و انسجام بافت است. در فارسی نو در مواردی که جایگزین افزایشی در جمله حضور دارد بخشی از جمله به قرینۀ لفظی حذف می گردد که این خود گواهی بر افزایشی بودن این کلمات است. بر اساس یافته های پژوهش، نقشۀ معنایی افزایش
-
وابسته سازی در زبان فارسی
1395وابسته سازی در کنار وابستگی، وابستگی متقابل و هم پایگی از مهم ترین روابط بین عناصر نحوی است. در رابطه وابسته سازی، یک واحد وابسته به واحد دیگری می شود و یا یک بند درون بند دیگر واقع می شود. یکی از انواع وابسته سازی، بند متممی است، که متمم یک مقوله دیگر می شود. در این پژوهش به بررسی پیکره بنیاد بندهای متممی زبان فارسی و افعال متممی می پردازیم. با تکیه بر عوامل معنایی از جمله موفقیت فعل بند اصلی، هم ارجاعی و هم-زمانی بین بند متممی و بند اصلی، افعال متممی فارسی را در طبقات متفاوت در قالب پیوستار ارائه خواهد شد. سپس با بررسی عوامل نحوی از جمله زمان فعل بند متممی، حضور یا عدم حضور متمم نما در بند متممی، هم واژگانی شدگی و یا حالت فاعلی و مفعولی در بندها مشخص می شود که کدام افعال دارای بیشترین پیوستگی بین بند اصلی و بند متممی هستند که در نهایت آن دسته از بندهای متممی که بیشترین پیوستگی را با بند اصلی دارند، گرایش دارند که در یک جمله واحد با بند اصلی پیوند بخورند. بدین منظور پیکره ای بالغ بر 240 فعل متممی فارسی را گردآوری شده است که برخی هم با بند متممی و هم با مفعول اسمی (مفعول اسمی شده) به کار می روند. در این پژوهش مشخص شد که افعال بهره کشی بیشترین پیوستگی را بین بند متممی و بند اصلی دارا هستند و گرایش بند متممی و بند اصلی در این افعال برای پیوند در یک جمله واحد بیشتر است، به همین خاطر در قسمت بالای پیوستار متمم سازی قرار می گیرند. در کنار افعال بهره کشی، افعال وجهیتی با پیوستگی یکسانقرار دارند و در قسمت پایین پیوستار متمم سازی، افعال اداراکی-شناختی-بیانی قرار می گیرند که دارای کمترین پیوستگی بین دو بند اصلی و متممی هستند. در نهایت با بررسی عوامل نحوی در پیوند بند متممی و بند اصلی، مشخص خواهد شد که از چهار عامل نحوی ذکرشده، زبان فارسی از فرآیند هم واژگانی شدگی در پیوند بندهای متممی استفاده نمی کند. این پژوهش پیوستاری از افعال متممی فارسی و تاثیر تصویرگونگی بر پیوند این افعال به دست می دهد که می تواند در بررسی وابسته سازی زبان فارسی راه-گشا باشد.
-
مطابقه و حالت نمایی در گویش زین آبادی
1395چکیده: مطابقه که یکی از مهم ترین مقولات صرفی - نحوی در حوزه ی زبان شناسی است، به هماهنگی نظاممند بین ویژگی های صوری و معنایی یک عنصر و ویژگی های صوری عنصر دیگر اشاره دارد. دستگاه مطابقه در هر زبانی از شش عنصر مهم تشکیل شده است که عبارتند از:کنترل کننده، هدف، حوزه، مشخصه، ارزش و شرط مطابقه. کنترل کننده عنصری است که مطابقه را تعیین می کنند. هدف که شکل آن توسط کنترل کننده تعیین می گردد. حوزه ی مطابقه یا محیط نحوی که در آن مطابقه رخ می دهد(به عنوان مثال بند). مشخصه یا مقولات مطابقه که شامل شمار، شخص، جنس دستوری و ... می باشد. ارزش که تقسیم بندی های ریزتر مشخصه است. شرایط یا عوامل بیرونی که بر محیط مطابقه تاثیر می گذارند. دستگاه مطابقه در زبان های مختلف دارای گوناگونی بوده و میزان آن نیز بسته به عوامل خاصی، از زبانی به زبان دیگر متفاوت است که با توجه به بافت مطابقه می تواند اجباری، اختیاری و یا اجتنابی باشد. با توجه به اهمیت شناسایی و مطالعه این عوامل در گویش های ایرانی، به ویژه گویش های در معرض نابودی، تلاش شده است تا در پژوهش پیکره بنیاد حاضر که به روش توصیفی-تحلیلی انجام شده، دستگاه مطابقه و حالت نمایی در گویش زین آبادی بررسی شود. بدین منظور پیکره ای نوشتاری با 9881 بند فعلی گردآوری شد. و داده های پژوهش بر پایه ی نظریه ی «مطابقه ی متعارف» کربت (2001) که شامل 19 معیار است و همچنین براساس عامل های زبانی و فرازبانی (از جمله عوامل نحوی، معنایی و اجتماعی-زبانی) موثر در ایجاد مطابقه ی نامتعارف که توسط نغزگوی کهن (1392) مطرح گردیده است، بررسی گردید. تحلیل داده ها نشان داد که زین آبادی دارای سیستم ارگتیو گسسته می باشد که تابعی از زمان دستوری است که در ستاک افعال متبلور می شود که در آن فعل های گذشته ی متعدی دارای الگوی مطابقه ی مفعولی و در بقیه ساخت ها از الگوی مطابقه ی فاعلی پیروی می-کنند. در بررسی میزان مطابقه ی متعارف در این گویش مشاهده نمودیم که در3364 بند فعلی موجود در پیکره که معادل 05/34 درصد از کل بندهای فعلی پژوهش است، هدف با کنترل کننده دارای تطابق نحوی و معنایی است و در 6517 بند فعلی که معادل 95/65 درصد از کل بندهای بررسی شده است هدف و کنترل کننده تطابق نحوی و یا معنایی ندارد؛ بنابراین مطابقه در گویش زین آبادی به سمت نامتعارف آن میل دارد. در بین بندهای فعلی دارای مط
-
بررسی مطابقه در گویش جافی
1395در این پژوهش به بررسی مطابقه در گویش جافی زبان کردی پرداخته شد. گویش جافی یکی از گویش های زبان کردی شاخه ی مرکزی می باشد که در شهرستان های جوانرود، روانسر، ثلاث باباجانی و بخش هایی از شهرستان پاوه و شهرستان سرپل ذهاب از استان کرمانشاه و منطقه ی شهرِزور در عراق تکلم می شود. چارچوب مورد استناد این پژوهش کربت (2001) است. روش انجام این پژوهش تحلیلی توصیفی است و داده ها براساس پیکره ی گفتاری گویش جافی ساکنان روستای ساتیاری واقع در شهرستان پاوه توسط نگارنده گردآوری شد. مطابقه رابطه ای دستوری است که ناطر بر هماهنگی خصوصیات صوری و معنایی یک عنصر با خصوصیات صوری عنصر دیگر است. در این پژوهش، ضمن توصیف مطابقه و اجزاء و مفاهیم وابسته به آن، ابتدا به مطابقه ی فعلی و نشانه ی این نوع مطابقه توجه کرده ایم و سپس عوامل نحوی، معنایی و اجتماعی-زبانی موثر در بروز عدم تطابق در این نوع مطابقه را مورد بررسی قرار داده ایم. علاوه بر عوامل نحوی، دو عامل مهم معنایی و اجتماعی-زبانی که بر نظام مطابقه تاثیر می گذارند، عبارتند از جانداری و ادب. همچنین مطابقه ی مجاورت، قوانین مربوط به آن و چگونگی تاثیر آن روی نشانه ی مطابقه مورد بحث قرار گرفته است. به طور کلی در تحلیل گوناگونی نشانه ی مطابقه ی فعلی به این پیامد دست یافتیم که پدیده های زبانی را تنها با تکیه به عوامل نحوی و زبانی صرف نمی توان توجیه کرد و باید به عوامل معنایی، فرازبانی و گفتمانی نیز توجه بیشتری مبذول داشت و با مد نظر قرار دادن عوامل نقشی دلایل آن را بیان کرد. در بررسی عوامل موثر در بروز گوناگونی در نشانه ی مطابقه فعلی، به اسامی جمع، اسامی هم پایه، اسامی جفت نظیر، اسامی جنس ،اسامی غیر جاندار و جاندار غیر انسان به عنوان فاعل جمله بر می خوریم. حضور این اسامی در جایگاه کنترل کننده گاهی باعث بروز ناهماهنگی در نشانه ی مطابقه ی فعلی می شود.
-
توالی صفات در زبان فارسی
1394این پژوهش به این پرسش می پردازد که چه عواملی بر توالی صفات در زبان فارسی تاثیر گذارند. برای این منظور از پیکره ای نوشتاری و گفتاری، تعداد 3136 صفت مورد بررسی قرار گرفت. متغیرهای موجود در پژوهش ، طول، مشخصه اسمی(اسمی-بودگی)، نزدیکی معنایی، مستقل از مقایسه، طبقه بندی معنایی دیکسون، درجه بندی انتزاعی ـ عینی، تجانس معنایی و بار عاطفی، بسامد پیکره ـ ویژه و بسامد بودند. تحلیل متغیرها نشان داد که تمامی متغیرها به غیر از متغیر دیکسون بر توالی صفات اثرگذارند. سپس تاثیر تمامی متغیرهای موثر را به طور همزمان مورد بررسی قرار دادیم. جهت دستیابی به این هدف، تمامی متغیرهای موجود در عوامل واجی، نحوی، معنایی و کاربردی که بر توالی صفات تاثیرگذار بودند طی عملیات پیکره ای ـ زبانی وارد برنامه «آنالیز تشخیصی خطی» در بخش بررسی چندعاملی شدند. این برنامه نشان داد که متغیر واجی مهم ترین عامل در پیش بینی توالی صفات است. عامل کاربردی با حضور متغیر بسامد پیکره ـ ویژه در مقام دوم جای دارد و عامل معنایی با حضور متغیر تجانس معنایی و بار عاطفی و متغیر درجه بندی انتزاعی ـ عینی جایگاه سوم را به خود اختصاص داده است. در نهایت، میزان پیش بینی برابر با 63 % بود. در واقع، با استفاده ازمتغیرهای مذکور می توان تا میزان 63 درصد توالی صفات را در زبان فارسی پیش بینی کرد.
-
ذهنی شدگی کلمات ربط علی در فارسی نو
1394ذهنی شدگی یک فرآیند کاربردی- معنایی است که در آن معنی براساس عقاید ونگرش گوینده بیان می شود. ذهنی شدگی در کلمات ربط علّیبه معنای مشارکت غیرواضح گوینده در ساختار روابط علّی می باشد و این میزان مشارکت و حاضرشدن گوینده در گفتمان دارای درجات مختلفی می باشد، از بیش ترین درجه ی مشارکت گرفته تا کم ترین درجه ی مشارکت. به طور ویژه ای هروقت فعالیت و اقدامات گوینده در روابط علّی بیش تر باشد ذهنی شدگی گوینده و حضور آن بیش تر خواهد بود. در این پژوهش به بررسی تاثیر عواملی چون: نگرش قضیه ای جزء اول، انواع روابط، نوع مفهوم ساز ، و درک زبانی از مفهوم سازبراین فرآیند پرداخته شده است. برای بررسی این فرآیند و تعامل آن با عوامل مذکور، پیکره ای از جملات روزنامه های جام جم و کتب قرن پنجم من جمله: تاریخ بیهقی، قابوس نامه ، سیاست نامه و کشف المحجوب جمع آوری شده است. داده های این پژوهش نشان می دهد که از عوامل فوق نگرش قضیه ای جزء اول در ذهنی شدگی چند حروف ربط قرن پنجم و بر همه ی داده های فارسی امروز تاثیرگذار است. و در مورد انواع روابط بایدگفت در هر دو دوره بیشتر جملات ارادی هستند. درمورد نوع مفهوم ساز در هردو دوره بی تاثیر است. در در مورد درک زبانی از مفهوم ساز می توان گفت در فارسی امروز بی تاثیر و بر تعدادی از حروف قرن پنجم موثر است .
-
توالی گروه های حرف اضافه ای در زبان فارسی
1394یک گروه حرف اضافه ای مجموعه ای از کلمات است که از یک حرف اضافه و یک گروه اسمی تشکیل شده است. دراین پژوهش به بررسی توالی گروه های حرف اضافه ای در زبان فارسی پرداخته و رابطه ی آن را با عواملی مانند وزن دستوری ، حالت+ مکان+ زمان، وابستگی واژگانی، تطابق واژگانی، پرهیز از ابهام و ساخت اطلاعی بررسی نموده ایم. بدین منظور پیکره ای نوشتاری بالغ بر 578 جمله حاوی دو گروه حرف اضافه ای در جایگاه پیش از فعل گردآوری کرده ایم. این پژوهش براساس اصل کارایی پردازشی است که برتری یک توالی را در وجود کوتاه ترین حوزه ها برای تشخیص ساختارنحوی و پردازش وابستگی واژگانی معنایی بین افعال و حروف اضافه می داند. از این رو، تعدادی آزمون استلزام برای ارزیابی این نوع وابستگی ها ارائه شد. در رابطه با ساخت اطلاعی بعد از مروری بر تعاریف مربوط به اطلاع نو و مفروض، از اصلی با عنوان "اصل مفروض پیش از نو" یاد شد. بررسی داده ها به روش مقایسه ی فراوانی ها نشان داد که وابستگی واژگانی و تطابق واژگانی از عوامل مهم در توالی گروه های حرف اضافه ای هستند...
-
ساخت به جای قاعده:بررسی اصطلاح بودگی در برخی از ساخت های زبان فارسی
1394در این پژوهش ما به بررسی برخی از ساخت های پرکاربرد زبان فارسی درچارچوب دستور ساختی پرداخته ایم. دستور زبان ساختی، ساخت را واحد نمادین پیچیده ای می دانند که حاصل امتزاج صورت و معنی است و در حافظه ی هر سخنگویی ذخیره می شود. بر اساس این دیدگاه برای ساخت های موجود در زبان، نمی توان قاعده ای عام تعیین کرد و هرکدام از ساخت ها ویژگی های نحوی،معنایی و کاربردی منحصر بفردی دارند که آنرا از دیگر ساخت ها متمایز می کند و در این دیدگاه، ساختار دستور، چیزی بیش از قواعد عام دستوری و فهرستی از واژگان ثابت است و آن قسمت هایی از دانش زبانی که ازنظر دستوری قاعده مند نیستند را به صورت فهرستی از استثنائات در نظر نمی گیرند؛ هدف پژوهش حاضر نیز نشان دادن این نکته است که قواعد موجود، در بسیاری از موارد ناکارآمد و ناکافی هستند و همچنین نباید به بخشی حاشیه ای که اصطلاحات و استثنائات را در خود جای می دهد، قائل بود. برای رسیدن به چنین هدفی ، به بررسی شش مورد از ساخت های زبان فارسی پرداخته ایم.موارد مورد بررسی در این پژوهش شامل ساخت های «چه برسد به...» ، «مگر»، «نه تنها...بلکه...»،« هرچه...تر...تر» و همچنین ترکیب اضافی و فعل پیشوندی است و ویژگیهای خاص آوایی، نحویو کاربردی هریک از آنها را به طور جداگانه مورد ارزیابی قرار داده ایم.بررسی این موارد نشان داد که ساخت های موجود در زبان پیچیده هستند و با قواعد عام موجود در زبان قابل توصیف نیستند.
-
تحلیل عبارت های اشاری زمانی و مکانی ذر زبان ترکی آذربایجانی
1394بررسی عبارت های اشاری به عنوان یکی از ابعاد مهم زبانی از زمان یونان باستان مورد توجه دستور نویسان سنتی قرار گرفته است و پس از آن نیز جنبه های کاربردشناختی این پدیده، موضوع مطالعات وسیعی در زبا ن های زیادی را به خود اختصاص داده است. اشارات مکانی، زمانی و شخصی جزو مقولات سنتی اشاره هستند (یول ،1996:9). ولی بر اساس الگویی که فیلمور(1975)، لاینز (1977)، و لوینسن(1983) به دست داده اند، دو مقوله دیگر با عنوان اشارات اجتماعی و کلامی در دسته بندی ها گنجانده شده است. فیلمور در بررسی اشارات زمانی، به تفاوت بین زمان رمز گذاری و زمان رمز گشایی اشاره می کند. این تمایز مشکلات به وجود آمده توسط پیام هایی را بررسی می کند که در یک زمان، تولید و دریافت نمی شوند. به طور کلی، هدف اصلی اشارات زمانی نزدیک، مشخص کردن زمان خاصی است که به لحظه ی گفتگو یا زمان ادای پاره گفتار نزدیک است و یا در همان واحد بزرگ تر که گفتگو در آن انجام می گیرد، واقع می شود.
-
بررسی فرآیند اسم گردانی در زبان فارسی
1393پژوهش حاضر به بررسی فرآیند اسمگردانی در زبان فارسی می پردازد. واژهی اسم گردانی در واقع به معنای تبدیلفعل یا صفت به اسم است.معمولا در زبان ها این فرآیند با اضافه شدن پسوند به ریشه ی فعل اتفاق می افتد. (مثلا در زبان انگلیسی با اضافه شدن پسوند -ion به فعل act ، اسم action ساخته می شود.) البته گاهی هم در فرآیند اسمگردانی ساختمان فعل دگرگون می شود. (به عنوان مثال واژه ی destruction را می توان از زبان انگیلسی ذکر کرد که از فعل destroy مشتق می شود.) همانطــور که الکسیــادو(Alexiadou 2006)بیان می دارد، تمایز میان رویکردهای متناقض نسبت به اسمگردانی به تمایز میان نقشهای صرفی و نحوی میپردازد. به عبارت دیگر، پیشنهادهای مختلف در پاسخ به این سوال متفاوتاند که آیا اطلاعات واژگانی در شرایطی که اسمگردانی یا ویژگی فعلی سازه ی مورد نظر (که در آن ها اسم گردانی اتفاق افتاده است) دخیل هستند یا نه؟ اما بنا به دلالیلی که فراتر از مبحث اسمگردانی است(Borer 2005)، شامل کردن اطلاعات صرفی-نحویدر بخش های واژگانی ضروری به نظر می رسد. اسم هایی که از فعل ها مشتق می شوند میتوانند نام فعالیت یا حالتی باشند که توسط همان فعل یا صفت معرفی می شوند، یا اینکه ممکن است یکی از موضوع های آن فعل را نمایش دهند. (Comrie & Thompson 2007 : 334) بنابراین اسم های حاصل از اسمگردانی به انواع: اسم های کنشی،اسم های عاملی، اسم های ابزاری، اسم های حالت، اسم های مکان، اسم مفعول و اسم های دلیلتقسیم بندی می شوند. از آن جا که میان نوع اول (اسم گردانی کنشی) و دیگر انواع به این صورت تفاوت وجود دارد که اسمهای مشتقشده از این نوع بسیاری از ویژگی های فعل یا صفتی که از ان ها مشتق شده اند را حفظ میکنند، اما اسم های مشتق شده از انواع دیگر، از لحاظ نحوی مانندسایر اسم ها در زبان عمل می کنند وتنها رابطه ای صرفی با فعل یا صفت مربوطه دارند، مساله ی دیگری که در پژوهش حاضر بدان پرداخته می شود، بررسی گروههای اسمی است که در آن ها علاوه بر وجود یک اسم کنشی مشتق شده از فعل، یک بازتاب ازگزاره نیز وجود دارد. (که این عبارت اسمی را action nominal می نامیم) مثلا در عبارت :"پرورش نیروهای ارتش" که واژهی "ارتش" بازتاب دهنده ی فاعل، و واژهی "نیروها" بازتاب دهندهی مفعول در گزارهی " ارتش نیروها را پرورش داد" است. همچنین بررسی حدی که مقوله های فعلی مانند زم
-
تبیین خروج بند موصولی در زبان کردی سورانی از دیدگاه نقش گرایی
1393در این پژوهش تلاش بر این است تا در یافتن دلایل نقشی خروج بند موصولی در زبان کردی سورانی کاری انجام شده باشد. کردی از لحاظ مطالعات زبانشناسی محروم و مظلوم واقع شده است. از نظریات هاوکینز، کنین و کامری، فرانس، گیون و اندروز استفاده شده است.
-
رده شناسی واژگانی؛ بررسی رویداد تغییر وضعیت در زبان فارسی
1393این پژوهش به رده شناسی واژگانی افعال تغییر وضعیت فارسی با رویکرد معنی شناسی شناختی می پردازد. رویداد تغییر وضعیت با این رویکرد نخستین بار توسط تالمی معرفی شده است. تالمی زبان های دنیا را براساس چگونگی بازنمود عناصر معنایی رویداد تغییر وضعیت به دو دسته ی زبان های تابع بنیاد و زبان های فعل بنیاد گروه بندی می کند. در این پژوهش به نحوه بازنمایی افعال تغییر وضعیت در زبان فارسی پرداخته ایم و نحوه الگوبندی انها را بر اساس آرای تالمی بررسی کرده ایم.
-
تحلیل وصیت نامه های شهدای استان همدان با موضوع عفاف و حجاب (بر اساس نظریه دستور نظام مند نقشی هلیدی)
1393زبان منعکس کننده نوع تجربه مادی و یا ذهنی انسان از پدیده های واقعی و یا انتزاعی است که در قالب های زبانی موجود، مفهوم سازی و سپس متجلی می شوند.
-
ساخت موضوعی ارجح در زبان فارسی
1393پژوهش حاضر که بر اساس آرای نظری و روش شناسی به کاررفته در آثار دوبوآ (2003،1987،1980و 2006) شکل گرفته است، تلاشی است در جهت بررسی پدیده نحوی کنایی و ارتباط آن با الگوهای دستوری و جریان اطلاع در کلام. پرسش پژوهش این است که آیا زبان فارسی در کلام، الگوی نحوی خاصی را ترجیح می دهد؟ با اشاره به مطالعات دوبوا، فرض شده است که الگوی کلامی زبان فارسی، الگوی کنایی-مطلق است. پیکره مورد بررسی این پژوهش روایت های کلامی گویشوران زبان فارسی پس از مشاهده فیلم کوتاه «گلابی» است. در این پژوهش ابتدا ویژگی های اصلی صرفی، نحوی و ساخت اطلاعی گروه های اسمی آشکار در جایگاه های موضوعی فاعل بند متعدی(A)، مفعول بند متعدی(O) وفاعل بند لازم(S) را مورد بررسی آماری قرار داده و پس از اثبات وجود ساخت موضوعی ارجح در کلام فارسی، که در نتیجه گرایش ها و تمایلات گویشوران این زبان در نحوه به کارگیری گروه های اسمی آشکار و حاوی اطلاع نو به وجود می آید، بدین نتیجه رسیدیم که این گرایش کلامی منجر به ایجاد یک الگوی ویژه ای می گردد که خصوصیات آن منطبق با خصوصیات ساخت های نحوی کنایی در نظام حالت است. به صورتی که گویشوران این زبان به طور طبیعی گروه های اسمی آشکار و حاوی اطلاع نو را بیشتر در جایگاه های فاعل بند لازم و مفعول بند متعدی به کار می برند و در مقابل اطلاعات مفروض یا دست کم قابل دسترس را به صورت تخفیف یافته در جایگاه فاعل بند متعدی جای می دهند. در ادامه دو گرایش کلامی دیگر یعنی پیوستگی مبتدا و جانداری مبتدا و تاثیر آن بر الگوی حالت غالب در زبان فارسی مورد بررسی قرار گرفت و مشخص شد که الگوی حالت غالب در یک زبان تحت تاثیر و در نتیجه رقابت عوامل کلامی مختلف به وجود می آید و علی رغم آنکه گرایش ساخت موضوعی ارجح در زبان فارسی یک الگوی کنایی در کلام را به وجود می آورد، اما دو گرایش مورد مطالعه دیگر، نحو زبان فارسی را به استفاده از الگوی فاعلی– مفعولی هدایت می کنند. بنابراین می توان این گونه نتیجه گیری کرد که خصوصیات بنیادین ساخت های کنایی در حوزه نحو تحت تاثیر گرایش کلامی ساخت موضوعی ارجح و ویژگی های آن در حوزه کلام پدید آمده اند.
-
بررسی مقوله چند معنایی در صفت های پر بسامد فارسی با رویکرد شناختی
1393در مطا لعه معنایی زبان، چندمعنایی یکی از اساسی ترین مقولات زبا نی است که در سنت مطالعه معنی به آن پرداخته شده است. چندمعنایی شرایطی است که در آن، یک واحد زبا نی از چند معنی بر خوردار شود و همه این معا نی با یکدیگر در ارتباط باشند و معانی دیگر آن واحد زبانی نمودی از پدیده هم نامی تلقی شده و به عنوان مدخلی جداگانه در نظر گرفته می شود. چندمعنایی را می توان در سطوح مختلفی چون تکواژ، واژه،گروه و جمله مورد بررسی قرار داد. زبان شناسی شناختی که مکتبی جدید و نو ظهور در مطالعات زبانی است، بنیاد مطالعات زبا نی خود را بر اساس معنی قرار می دهد لذا چندمعنایی از مهم ترین مباحثی است که در زبا ن شناسی شناختی مورد بررسی قرار می گیرد. درواقع، در این رویکرد چندمعنایی یک فرایند زبانی است که طی آن یک عنصر واژگانی چند معنای مختلف می یابد که همگی با هم در ارتباطند. آنها معتقدند که تمامی معانی موجود در یک کلمه مصداق چندمعنایی است. ارتباط این معانی بر اساس انگاره مقولات شعاعی قابل توصیف و توجیه می باشد. در انگاره مقولات شعاعی، برای هر کلمه، می توان معانی مرکزی (سرنمون) و معانی حاشیه ای تصورکرد. در این دیدگاه معانی حاشیه ای و دورتر تحت تاثیر اصول بنیادین زبان شناسی شناختی (استعاره، مجاز، طرحواره های تصویری و...) بسط معنایی می یابند. در این پژوهش به بررسی مقوله چند معنایی در صفت های فارسی بر بنیاد رویکرد شناختی پرداخته شده است. انتخاب این صفت ها بر اساس فرهنگ بسامدی بی جن خان بوده است. معا نی مختلف آنها و همچنین پیکره زبانی موردپژوهش که این معانی در آنها بکار رفته است از فرهنگ هشت جلدی بزرگ سخن آورده شده است. بررسی شصت و پنج صفت پر بسامد زبان فارسی حاکی از آن است که مقوله چندمعنایی در این صفت ها با اصل شبکه شعاعی قابل توصیف می باشد. طبق بررسی این معانی مختلف، استعاره مهم ترین اصل و روشی است که منجر به ایجاد چندمعنایی در این صفت ها می شود. اساس تشکیل این استعاره ها نگاشت از حوزه معنایی مبدا به حوزه معنایی مقصد است. همچنین در بررسی شبکه های معنایی صفت های پربسامد در مقایسه با صفت های کم بسامد، این صفت ها از شبکه شعاعی پیچیده و گسترده تری برخوردار هستند.
-
بررسی پیکره بنیاد فرآیندهای واژه سازی در گویش گیلکی رشت
1392 -
بررسی مطابقه در زبان ترکی آذربایجان
1392 -
بررسی تکوین ساخت های امری در زبان فارسی
1392 -
استخراج خودکار رده بندی مفاهیم از متون بدون ساختار با استفاده از روش های هوشمند پردازش متن
1392استخراج اطلاعات ساخت یافته از متون بدون ساختار یکی از زمینه های رایج پردازش زبان های طبیعی است که از همان ابتدای پیدایش پردازش زبان های طبیعی مورد توجه پژوهشگران این زمینه بوده است. روش های زیادی وجود دارند که به استخراج اطلاعات از متون بدون ساختار می پردازند، ولی تعداد کمی از این روش ها به ترکیب این اطلاعات و ساخت یک منبع دانش ساخت یافته پرداخته اند. در این پایان نامه روشی برای برای ساخت گراف شمول معنایی از یک متن بدون ساختار ارایه داده شده است. گراف شمول معنایی گرافی است که راس های آن مفاهیم کلیدی موجود در متن و یالهای آن بیانگر وجود رابطه شمول معنایی بین دو مفهوم می باشد. رابطه شمول معنایی به رابطه ی بین دو مفهوم گفته می شود که در آن یکی از مفاهیم از لحاظ معنایی شامل مفهوم دیگر باشد. رابطه شمول معنایی به دو دسته کل-جز و عام-خاص تقسیم می شود، رابطه کل -جز به رابطه ای گفته می شود که در آن یکی از مفاهیم جزی از مفهوم دیگر باشد مانند رابطه بین "تیم" و "بازیکن" . رابطه ی عام خاص به رابطه ی گفته می شود که در آن یکی از مفاهیم از لحاظ معنایی شامل مفهوم دیگر باشد مانند رابطه "کامپیوتر" و "هوش مصنوعی". در این پایان نامه روش استخراج گراف شمول معنایی از متون بدون ساختار از چند مرحله تشکیل شده است که به صورت زیر می باشند: - پیش پردازش پیکره متنی ورودی - استخراج مفاهیم کلیدی از پیکره متنی ورودی - استخراج روابط شمول معنایی با استفاده از مفاهیم کلیدی استخراج شده - رفع ابهام معنایی از روابط استخراج شده - وزن دهی به روابط شمول معنایی و ساخت گراف اولیه - پیرایش گراف - تکمیل کردن گراف با استفاده از استخراج روابط شمول معنایی از صفحات وب در کارهای قبلی گراف شمول معنایی، با استفاده از کلمات موجود در متن ساخته شده است ولی در این پایان نامه گراف شمول معنایی بر اساس معانی کلمات ساخته می شود. در این پایان نامه یک روش جدید برای ساخت گراف و همچنین استخراج روابطی که صراحتا در متن وجود ندارند ارایه شده است. نتایج بدست آمده در این پایان نامه بیانگر این است که منابع دانش رده بندی لغوی (مانند وردنت) که به صورت دستی ساخته شده است را می توان به صورت خودکار استخراج کرد.
-
بررسی سلسله مراتب نشانداری در زبان های ایرانی نو شمال غربی
1392 -
بررسی پیکره بنیاد روابط معنایی در اسامی مرکب فارسی
1392 -
بررسی رابطه زمان و مکان در دستور فارسی
1391 -
بررسی مقولات تصریفی فعل در آشوری نو
1391 -
بررسی راهکارهای چندمعنایی در افعال ساده ی پرکاربرد زبان فارسی براساس دیدگاه شناختی
1391 -
بررسی رده شناختی ساخت فعل از رهگذر وام گیری در زبان های فارسی، کردی و ترکی
1391 -
ساختار ناگذرا در بختیاری
1390 -
بررسی دستگاه صرف در گویش فیلی (کردی ایلامی)
1389 -
بررسی سیر تحول اشتقاق در زبان فارسی نو
1389 -
رابطه رسایی و تکیه در زبان های فارسی، انگلیسیف ترکی آذری و عبری
1389 -
رابطه زبان و جنسیت در بلاگ های فارسی
1389