Faculty - دانشکده علوم انسانی
Professor
Update: 2024-11-21
Mohammad Rasekh-Mahand
Faculty of Humanities / Department of General Linguistics
P.H.D dissertations
-
نظام هاي استعاري درمجموعه داستان هاي زكريا تامربراساس نظريه استعاره شناختي (صهيل الجواد الأبيض، النمور في اليوم العاشر، دمشق الحرائق).
فريده بهرامي 2022طرح نظريه استعاره مفهومي از سوي ليكاف و جانسون (1980) دريچه جديدي بر روي مطالعات استعاره گشود و آن را براي هميشه از حصار زبان ادبي بيرون كشيد و پاي اين فرآيند شگفت انگيز را كه قرن ها به آن به عنوان يك آرايه ادبي نگاه مي شد به حوزه هاي مطالعاتي متعددي بازكرد. استعاره ها در انواع زبان از جمله در زبان ادبيات و هر جلوه زباني كه زاييده ذهن بشر است حضور دارند. پيوند بين زبان و ادبيات در انتقال تفكر و انديشه و ايدئولوژي ها مي تواند از حوزه هاي كاربردي در زبا ن شناسي شناختي باشد. با بررسي استعاره هاي يك متن مي توان به تفكر غالب و انديشه حاكم بر آن متن پي برد. تمام آنچه در مورد استعاره و اصول آن وجود دارد در پيكره زبان ادبي نيز قابل تبيين است و از اين حيث تفاوتي در تحليل وجود ندارد، با اين تفاوت كه در ادبيات اغلب اصل خلاقيت استعاري بيشتر به چشم مي خورد. اين پژوهش با شيوه توصيفي- تحليلي به بررسي استعاره در داستان هاي كوتاه زكريا تامر نويسنده معاصر سوري، برمبناي نظريه معاصر استعاره به منظور دست يابي به نظام حاكم بر مفهوم سازي مضامين محوري در داستان هاي اين نويسنده پرداخته است. درونمايه داستان هاي تامر بيان دغدغه هاي اجتماعي و انساني است. تحليل داده ها نشان مي دهد تامر از همه انواع استعاره براي مفهوم سازي در داستان هايش استفاده كرده است كه استعاره هستي شناختي نسبت به ساير انواع از بسامد بالايي برخودار است. از ميان حوزه هاي رايج مبدأ، حوزه انسان و حيوان پركاربردترين مي باشند و طرحواره هاي ظرفي نقش پررنگتري در مفهوم سازي در داستان ها دارند. تامر در داستان-هايش با دستكاري استادانه استعاره هاي معمولي، استعاره هاي نو و بديع خلق كرده است و اين خلاقيت نتيجه بهره گيري وي از ابزار هاي چهارگانه است كه نويسنده بيشتر از ابزار تركيب و گسترش و كمتر از ابزار پرسش بهره برده و از ابزار پيچيده سازي به طور متوسط استفاده كرده است. يافته هاي پژوهش همچنين بيانگر اين نكته است كه استفاده از صورت غيرزباني استعاره مفهومي، قياس استعاري و جاندارپنداري همراه با نوآوري در استفاده از استعاره و تصوير در داستان-هاي تامر، علاوه بر ايجاد ظرافت و زيبايي در بيان مضمون، عملاً شناخت و آگاهي بيشتر و درك و تجربه عميق تري از پيام آن ها را در اختيار خواننده قرار مي دهد.
-
بررسي كمّي درجه ي تصريف زبان فارسي در طول يازده قرن گذشته براساس قانون زيف
مهدي پريزاده 2022اين رساله به دنبال پاسخ دو پرسش است. پرسش اول اينكه آيا زبان فارسي در گذر زمان تحليلي تر شده است؟ و پرسش دوم اينكه با بررسي آماري متون فارسي نو مي توان به صورت كمّي تغيير درجه ي تصريف زبان فارسي را تعيين كرد؟ براي يافتن پاسخ اين دو پرسش، پيكره اي بالغ بر يك ميليون كلمه ي برچسب گذاري شده ايجاد گرديد. بسامد همه ي كلمات پيكره محاسبه شد. يك نمايه ي بسامد-رتبه براي هر زيربخش از پيكره (پيكره ي هر قرن) فراهم آمد. در اين نمايه واژگان موجود در هر قرن همراه با بسامدشان به صورت نزولي مرتب شدند. بررسي هاي آماري مختلفي بر روي بسامد واژگان پيكره انجام گرفت و براي هر بخش پيكره، مقدار عددي توزيع آماري زيف به كمك زبان برنامه نويسي R به دست آمد. يعني در پايان اين مرحله، 12 عدد براي هريك از 12 بخش پيكره به دست آمد. سپس معيارهايي زبان-شناختي مورد جستجو قرار گرفتند كه هم وضعيت زباني هر بخش از پيكره را توصيف كنند و هم تبييني براي مقدار عددي پارامتر زيف باشد. در نهايت هشت معيار باقي ماند كه به تبيين تصريفي/تحليلي بودن هر بخش از پيكره كمك مي كرد. اين معيارها عبارتند از: تنوع واژگاني، واژگان تك بسامدي، بسامد نسبي حروف اضافه، بسامد نسبي پس اضافه-ي «را»، بسامد افعال، نسبت فعل مركب به كل افعال و دو معيار به دست آمده از دوبار محاسبه ي توزيع زيف. با بررسي اين معيارها، اين نتيجه به دست آمد كه بعضي از آنها با هم ارتباط مستقيم و برخي ارتباط معكوس دارند. حتي بعضي از آنها نقش مهمتري داشتند و در توصيف وضعيت زباني هر بخش از پيكره موفق تر و دقيق تر عمل مي كردند. سرانجام اين نتيجه به دست آمد كه مقداري كه پارامتر عددي زيف در اختيار مي گذارد به تنهايي روشن كننده ي تصريفي/تحليلي بودن زبان در هر بازه ي زماني است. و در واقع مقدارعددي پارامتر زيف همان درجه ي تصريف زبان را مشخص مي كند. اينكه حد بالا و پايين اين درجه ي تصريف چند است، به اندازه ي نمونه ي آماري بستگي دارد و مي تواند در هر پژوهش تغيير كند. در پايان براي به آزمايش گذاشتن اين مدل كمّي-كيفي، يك مطالعه ي موردي بر روي متني كه تاريخ نگارش آن مشخص نيست، انجام گرفت. نتيجه ي به دست آمده و معيارهاي زباني به كار رفته، زمان حدودي نگارش اين متن را تخمين زدند. نكته ي قابل توجه اينكه در اين مطالعه ي موردي
Thesis summary
-
شناسايي خودكار احساس با استفاده از روشهاي يادگيري ماشين
سيده ساره صادقي 2021چكيده: امروزه منابع نوشتاري با سرعت بالايي در حال انتشار هستند و مقدار وسيعي از اين منابع در ارتباط با نظرات و احساس هاي كاربران است به همين دليل بررسي و تحليل اين گونه از نوشتار توجه بسياري از محققان را به خود جلب كرده است. طراحي سامانه اي بر اساس ويژگي هاي زبان شناسي شناختي و ماشين هاي يادگيري از اهداف تعيين شده براي اين رساله بوده است. بدين ترتيب در ابتدا پيكره اي احساسي تهيه شد كه برگرفته شده از پيكره بي جن خان با تنوع متون نوشتاري است. پيكره تهيه شده با مقدار 23000 سند با طول 24 كلمه، پنج احساس غم، شادي، خشم، حيرت و ترس را شامل مي شد. سپس ويژگي هاي شناختي از قبيل كلمات كليدي، مفاهيم استعاري و كنايي احساسي، مقولات نحوي مرتبط با احساس معرفي گرديد. در ادامه فهرستي نزديك به 350 كلمه با بار معنايي احساسي به عنوان فهرستي از كلمات كليدي مرتبط با احساس هاي گوناگون مشخص گرديد. همچنين بر اساس كتاب اصطلاحات فرهنگ عاميانه (نجفي 1387) كتاب نجفي و استعاره هاي احساسي مطالعه شده در زبان فارسي، فهرستي نيز از استعاره ها و مفاهيم كنايي مرتبط با احساس تهيه گرديد. به منظور تهيه فهرستي از مقولات نحوي مرتبط با احساس از برچسب زن نحوي خودكاري استفاده گرديد و با استفاده از حد آستانه، مقولات نحوي مرتبط با احساس نيز تهيه گرديد. در ادامه پس از مشخص شدن ويژگي هاي شناختي و توجه به حضور آن ها در جملات به روابط معنايي بين كلمات پرداخته شد. بدين ترتيب با استفاده از شبكه هاي عصبي مبتني بر دروازهروابط معنايي كلمات استخراج شده و با ويژگي هاي شناختي تركيب گرديد. در بخش هاي بعدي با استفاده از الگوريتم هاي دسته بندي كننده نايوبيز، درخت تصميم، ماشين بردار پشتيبانبه دسته بندي دادگان پرداخته شد. معيارهاي ارزيابي دقت، بازخواني، صحت و نرخ اشتباه براي ارزيابي عملكرد سامانه موردبررسي قرار گرفت. درنهايت نتايج به دست آمده نشان داد كه تركيب ويژگي هاي شناختي به همراه ويژگي هاي كسب شده از شبكه هاي عصبي يادگيري عميق در بهبود عملكرد سامانه تأثيرگذار بوده است و نتايج به دست آمده ميزان دقت بالاتري را نشان مي دهد به نسبت هنگامي كه اين ويژگي ها به طور مجزا در دسته بندي احساس بكار مي روند.
-
بررسي مقولات واژگاني زبان فارسي با رويكرد سرنمون رده شناختي
ميترا حسينقليان 2021انسان ها در شناسايي پديده هاي جهان و دنياي مادي از توانايي شناختي – ذهني خود كه مشترك ميان تمامي انسان ها است، بهره مي برند. از مهم ترين و كارآمدترين اين توانايي ها بايد به دسته بندي يا مقوله بندي اشاره كرد. در واقع انسان ها پديده هاي همسان را در گروه هاي مشابه قرار مي دهند و اشياي پيرامون خود را مقوله بندي مي كنند و به جاي اينكه در شناخت خود با جزئيات و مصاديق متنوع روبرو شوند، از دسته ها و گروه هاي كلي تر كمك مي گيرند. اين كار ذهني درحقيقت به دليل توجه به دو امر مهم صورت مي گيرد كه يكي از آنها كسب اطلاعات بيشتر و ديگري صرف كمترين هزينه است. يعني انسان به صورت خودآگاه يا ناخودآگاه تلاش مي كند تا آنجا كه ممكن است با كمترين تلاش ذهني و كمترين منابع، بيشترين اطلاعات را دربارۀ محيط اطراف خود به دست آورد (ايوانز و گرين ، 2008: 255). اين درواقع اصلي است كه با عنوان اصل صرفه جويي شناختي در مقوله بندي از آن ياد مي شود.
-
سازه هاي پس از فعل در فارسي
الهام ايزدي 2021برخي معتقدند كه زبان فارسي زباني فعل پايان و داراي ترتيب واژة آزاد است. با در نظر گرفتن آزاد بودن اين ترتيب، سازه هاي جمله مي توانند در جايگاه هاي متفاوتي از آن قرار بگيرند، اگرچه ترتيب ارجح در اين زبان، ’فاعل-مفعول-فعل‘ است (دبيرمقدم، 1392: 119). با توجه به جايگاه فعل و بررسي ساير خصوصيات اين زبان، مشاهده مي شود ويژگي هاي زبان فارسي اندكي متفاوت از ساير زبان هاي فعل پايان است. در زبان هاي فعل پايان، توصيف كننده ها (modifiers) قبل از اسم قرار مي گيرند و شاهد پس اضافه (postposition) در آن ها هستيم. در حالي كه در زبان فارسي، بر خلاف زبان هاي فعل پايان، توصيف كننده ها پس از اسم قرار مي گيرند و داراي پيش اضافه است(preposition). در اين زبان اشاري ها و اعداد قبل از اسم و مقايسه اي ها هم قبل از اسم و هم پس از آن مي آيند (فرامر،1981)؛ از اين روي، در رده بندي زبان هاي دنيا، گرينبرگ (1966) زبان فارسي را نمونه اي نادر به شمار مي آورد و اين ويژگي ها را براي آن ذكر مي كند: ترتيب واژة ’فاعل-مفعول-فعل‘(SOV) ، پيش اضافه (preposition)، صفت پس از اسم (NA) و مالك پس از مملوك(NG). داشتن ويژگي هاي منحصربه فرد در اين زبان در رده بندي گرينبرگي، منجر به اين گرديده است كه در نمونه هاي بي شماري ترتيب واژة ارجح و به خصوص جايگاه فعل نسبت به ساير سازه ها در جمله رعايت نگردد و سازه هايي از جمله به جايگاه پس از فعل منتقل شوند. اگرچه ترتيب ’فاعل-مفعول-فعل‘ ترتيبي محتمل و ارجح براي زبان فارسي به نظر مي رسد، ولي با بررسي-هاي دقيق تر اين احتمال به وجود مي آيد كه ترتيب واژه و چيدمان سازه ها در زبان فارسي هميشه به ترتيبي كه گفته شد، نيست. شواهد بسياري در اين زبان خصوصاً در فارسي گفتاري وجود دارد كه نشان مي دهند سازه هايي اعم از فاعل، مفعول، گروه هاي قيدي و... از جايگاه خود، پيش از فعل، خروج كرده و در جايگاه پس از فعل قرار مي گيرند. فرآيند جابه جايي سازه ها و انتقال آن ها به جايگاه پس از فعل را پسايندسازي(postposing) مي نامند. با بررسي پيكره اي و آزمايشي زبان فارسي، نمونه هاي متعددي از پسايندسازي مشاهده مي شود كه سازه هاي متعدد جايگاه پسافعلي را برمي-گزينند و ترتيب ارجح در زبان فارسي را دستخوش تغييراتي قرار مي دهند كه در نتيجه نگارنده بر اين باور است كه اين نمونه ها خود شاهدي بر اين ادعا است كه شايد زبا
-
تغييرپذيري دراصطلاحات نام اندامي زبان فارسي
ساسان ملكي 2019اصطلاحات را به طور سنتي به عنوان عبارتهايي تعريف كرده اند كه معناي كل عبارت با معناي اجزاي سازنده آنها متفاوت است. به عبارت ديگر، در نگرش هاي سنتي، اصطلاحات را مفاهيمي تركيب ناپذير و منجمد دانسته اند( چامسكي 1980 ، مك كارتي و اُ. دل 2002). نگرش سنتي به اصطلاحات ،كه در تحليل هاي ساختاري و زايشي مشاهده مي شود ، تقريباً تا اواخر دهه هفتاد ميلادي ادامه داشت. در مقابل، با پيدايش و گسترش نگرش هاي شناختي و تحليل ساز وكارهاي مجاز و استعاره ، مطالعه اصطلاحات رنگ تازه اي به خود گرفت و از آن پس اصطلاحات به عنوان پديده هاي مفهومي انگيزه مند و تركيب پذير مورد واكاوي قرار گرفتند ( ليكاف و جانسون 1980 ، نانبرگ و ديگران 1994). در خصوص اهميت مطالعات اصطلاحي ذكر اين نكته كافي است كه بدانيم 6/58 درصد از گفتار و 3/52درصد از نوشتار در زبان هاي دنيا شامل عبارت هاي از پيش ساخته اصطلاحي است( سنالدي، 7:2015). تعريف اصطلاح كار آساني نيست و به نظر نمي رسد كه به آساني هم بتوان به تعريفي جامع از اصطلاح دست يافت و شايد بهتر آن است كه اصطلاح بودگي يك ساخت را به صورت پيوستار نشان دهيم ( لانگ لوتز، 5:2006). با اين وجود، در اين رساله، اصطلاحات را هر توالي نحوي متعارف و يا غير متعارف شامل دو يا چند واژه مي دانيم كه رابطه بين صورت و معنا در آن قراردادي باشد. قراردادي بودن به اين معنا است كه با در نظر گرفتن معناي تحت اللفظي اجزاي سازنده اصطلاح ، آنگونه كه در ساخت هاي غير اصطلاحي به كار مي روند، معناي يك اصطلاح را نتوانيم به طور كامل حدس بزنيم ( نانبرگ و همكاران، 1994).
Thesis summary
-
تاثير وزن دستوري بر ترتيب سازه ها در زبان فارسي
مجيد علايي 2018در چارچوب رويكرد پردازشي به نحو كه نخستين بار توسط هاكينز (1994؛ 2004) مطرح شد، پردازش به عنوان يك تببين نقشي كارآمد براي همه ي پديده هاي نحوي هم چون توالي سازه ها و حركت مورد نظر قرار گرفته است. ساختار زباني به گونه اي شكل مي گيرد كه پيچيدگي پردازشي را تا حد ممكن تسهيل كند و منجر به بهره وري كاربرد زبان گردد. به نظر مي رسد عملكرد آن بخش از نظام بازنمايي زباني كه منجر به صورت بندي مفاهيم زباني از طريق فرايند دسترسي واژگاني مي شود تحت نظارت سازوكارهاي پردازشي صورت مي گيرد. سازوكارهاي پردازشي آن چنان كه هاكينز (1994) مطرح مي سازد روالي است كه شناسايي (و توليد) ساختارهاي دستوري را به گونه اي بهره ور و با بيشينه ي سرعت ممكن مي سازد. صورت بند به گونه ايي برنامه ريزي شده كه بارپردازشي را تا حد ممكن كاهش دهد. بنابراين، برخي قاعده مندي هاي چيدماني و محدوديت هاي دستوري در توالي سازه ها و پديده هاي نحوي از جمله حركت در نتيجه ي كاركرد بي نقص اين مرحله از پردازش گر زباني انسان ايجاد شده اند. هدف اين پژوهش بررسي اساس پردازشي پديده هاي موصولي سازي و قلب نحوي و هم چنين مطالعه ي تأثيرات وزن دستوري در چيدمان سازه ها در زبان فارسي با بهره گيري از شواهدي از آزمايش هاي رفتاري (تحليل ردياب چشمي و آزمايش خوانش خودتعيين) است. در آزمايش ردياب چشمي، دو مجموعه جمله در دو سطح وزني و دو آرايش نحوي (هر مجموعه شامل 40 جمله) براي 30 شركت كننده ارائه شد. در آزمايش خوانش خودتعيين دو مجموعه ي جمله هريك شامل 24 جمله در سه سطح وزني (سبك، متوسط و سنگين) و دو سطح ساختاري (سازه هاي پيش فعلي بي نشان و سازه هاي پسافعلي) به 40 شركت كننده ي فارسي زبان نمايش داده شد. پرسش هاي كه انگيزش انجام اين پژوهش واقع شد عبارتند از اين كه آرايش هاي ساختاري متفاوت جملاتي كه داراي شرايط صدق يكسان هستند چه تغييري در سطح پردازشي ايجاد مي كند. هم چنين ديگر پرسش مطرح اين است كه آيا افزايش وزن دستوري مي تواند احتمال وقوع حركت نحوي را افزايش دهد يا خير. پرسش هاي پاياني پژوهش اين است كه حركت سازه هاي به لحاظ دستوري سنگين شامل بند موصولي و سازه هاي مقلوب چگونه از حيث ملاحظات پردازشي تبيين مي گردد. بر همين اساس، چهار فرضيه در پژوهش حاضر شكل گرفت. پس از اجراي دو آزمايش پيش گفته، داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ي 22 تحليل ش
Thesis summary
-
بررسي مقوله ي وجهيت در هورامي، رويكردي رده شناختي
زانيار نقشبندي 2016علي رغم اهميت مقوله ي وجهيت در ساخت زبان، تا كنون پژوهشي همه جانبه در باب خصوصيات افعال وجهي و كاركردهاي آن در زبان هاي ايراني صورت نگرفته است. اين كمبود عملاً امكان انجام مطالعات تطيبقي و رده شناختي را در باب مقوله ي مذكور در خانواده ي زبان هاي ايراني سلب كرده است. در همين راستا رساله ي حاضر مي كوشد تا ويژگي هاي صرفي/نحوي و نيز كاركردهاي متنوع افعال وجهي بكار رفته در گويش هورامي را از منظري رده شناختي بررسي كند. علاوه بر اين سعي شده است تا با تكيه ي بر داده هاي هورامي كفايت توصيفي سه نوع تقسيم بندي ارائه شده از سوي پالمر (2001)، پالمر (1990) و ون در آوورا و پلانگيان (1998) ارزيابي گردد، نقاط ضعف آن ها در تحليل جامع كاركردهاي افعال وجهيِ هورامي مشخص شود و در نهايت براي هريك از افعال وجهي مطالعه شده تقسيم بندي بهينه و جامعي بدست داده شود. كاركردهاي مختلف افعال وجهيِ هورامي در گام بعدي در چارچوب نقشه ي معنايي وجهيت (ون در آوورا و پلانگيان 1998) بررسي مي شوند. يافته هاي پژوهش نشان مي دهند كهمسيرهاي پيشنهاد شده در نقشه ي جامع وجهيت بايد در بعضي موارد به صورت مختصر اصلاح شوند تا بتوانند كليه ي كاركردهاي هم زماني افعال وجهي را به طور كامل پوشش دهند. افعالي كه در اين رساله مورد بحث و بررسي قرار خواهند گرفت عبارتند از: "بايستن:šijæj"، "شدن:bijæj"و "توانستن:tawaj".تحليل دقيق داده هاي جمع آوري شده در ارتباط با افعال "بايستن:šijæj"و "توانستن:tawaj"نشان مي دهد كه تركيب مقولات وجهي ارائه شده در تقسيم بندي ون در آوورا و پلانگيان (1998) به همراه يكي از مقولات وجهي پيشنهاد شده از سوي پالمر (1990) مي-تواند به صورت كامل نقش هاي متنوع افعال معين مذكور را در هورامي پوشش دهد. علاوه بر اين روابط وجهي موجود در مسير الزام (به عنوان يكي از زيربخش هاي تشكيل دهنده ي نقشه ي معنايي وجهيت) مي تواند كاركردهاي متنوع افعال "بايستن:šijæj" و "توانستن:tawaj"را در هورامي تبيين نمايد. نقش-هاي مختلف فعل معين "شدن:bijæj" در هورامي نيز مي توانند در قالب تقسيم بندي ون در آوورا و پلانگيان (1998) طبقه بندي شوند با اين حال اضافه كردن مفهوم "الزام مدرج" از رويكرد كراتزر (1991 و 2012)، تقسيم بندي مذكور را كامل تر مي كند. مسير امكان موجود در نقشه ي معنايي وجهيتكفايت تبيينِ كاركردهاي مختلف فعل "شدن:bijæj" را ندارد
Thesis summary
-
بررسي نظام انطباق در گروه زبان تاتي
راحله ايزدي فر 2015انطباق به شيوه هاي مختلف رفتار با موضوع هاي اصلي بندهاي متعدي و لازم در دستور يك زبان اطلاق مي شود. الگوهاي نشان دادن نقش شركت كننده ها ممكن است تا حد زيادي بين زبان هاي مختلف متفاوت باشد.سه ابزاري كه براي نشان دادن نقش شركت كنندگان به كار مي روند شامل حالت نمايي، نمايه كردن،و ترتيب كلمات هستندكه به عنوان زيربخش هاي انطباق مطرح شده اند.اين سه شيوه از روش هاي اصلي تعيين انطباق ساخت موردنظر در يك زبان خاص هستند. تاتي يكي از زبان هاي ايراني نو شمال غربي است. اين زبان در نقاط مختلفي از ايران رواج دارد و شامل گويش هايي است كه در منطقه وسيعي از جنوب رودخانه ارس تا مناطق اطراف ساوه رواج دارند.اقوام تات از اقوام ايراني تبار هستند كه به صورت پراكنده در مناطقي در شمال غربي ايران زندگي مي كنند...
Master Theses
-
بررسي ويژگي هاي زباني مردان و زنان فارسي زبان در بافت هاي هم جنس و غيرهم جنس: رويكرد زبان شناسي اجتماعي
زهرا خالقي 2023مسئله اصلي اين پژوهش بررسي ويژگي هاي زباني زنان و مردان تحت تاثير عوامل «جنسيت» و «سن» به عنوان مهم ترين متغيرهاي اجتماعي و همچنين بررسي چگونگي بروز تفاوت هاي كلامي آنها تحت تاثير عامل «بافت همجنس/غيرهمجنس» است. براي نيل به هدف مذكور، به بررسي مقولات زباني «دشواژه»، «ترديدنما»، «لغات خاص زنانه و مردانه» و ميزان به كارگيري «گفتار غيرمستقيم» در منابع مكتوب فارسي و گفتار روزمره فارسي زبانان پرداختيم. پيكره مكتوب پژوهش شامل 12 رمان فارسي بود (6 مورد قبل از انقلاب و 6 مورد بعد از انقلاب به صورت تصادفي گزينش شد) و به منظور تحليل گفتار روزمرۀ گويشوران فارسي از پرسشنامه اي محقق ساخته بهره گرفتيم كه به صورت تصادفي ميان 523 زن و مرد فارسي زبان و در چهار گروه سني 15-25، 26-35، 36-45 و بالاي 45 سال توزيع گرديد. يافته ها و نتايج تحليل هاي آماري در منابع مكتوب نشان داد : 1. «جنسيت» بر كاربرد «دشواژه ها» تأثيرگذار است و مردان بيشتر از زنان از عبارات توهين آميز استفاده مي كنند (P= 0.00<0.05) 2. «جنسيت» در مقياس كلي بر كاربرد «ترديدنماها» و «گفتار غيرمستقيم» تأثيري ندارد، اما در ميزان استفاده از طبقات مختلف «ترديدنما» تفاوت چشمگيري بين زنان و مردان وجود دارد. 3 تأثير عامل «سن» بر ميزان كاربرد «دشواژه ها» و «ترديدنماها» معنادار است. به عبارت دقيقتر، گروه هاي سني جوانتر (گروه هاي سني 25-36 و 36-45) به ميزان قابل توجهي بيشتر از دشواژه ها و ترديدنماها استفاده كردند. 4. عامل «بافت» بر ميزان كاربرد «دشواژه ها» تأثير معناداري دارد (65.2% از كل دشواژه ها در بافت هم جنس با گوينده و تنها 34.8% از اين دشواژه ها در بافت هاي مختلط به كار رفته اند). همچنين در تحليل گفتار روزمرۀ فارسي زبانان مشخص شد: 1. زنان نسبت به مردان از دشواژه هاي كمتري استفاده كرده و بسامد دشواژه هاي ركيك در زبان مردان به طور معناداري بالاتر است (P= 0.00<0.05) 2. زنان براي نشان دادن ترديد بيشتر از «افعال گواه نما» و مردان بيشتر از «افعال قضاوتي» بهره مي برند، با اين وجود در مقياس كلي «جنسيت» تأثيري بر كاربرد ترديدنما ندارد 3. عامل «سن» تأثير معناداري بر كاربرد «ترديدنماها» ندارد، اگرچه افراد 25-15 ساله بيشتر از افعال وجهي، قضاوتي و گواه نما براي نشان دادن ترديد استفاده مي كنند 4. گروه سني 25-15 سال به طور معناداري بيش از ديگ
-
ساخت استمراري در تركي
فرزاد جعفري 2021در مورد تاثير اسم ها بر طولاني شدن اندازه ي جمله ها، توجه به اين نكته ضروري است كه وقتي از اسامي صحبت مي شود طيفي از واژگان مدنظر است كه شامل مواردي مانند مصدر، اسم خاص و انواع ضماير است. در مورد مصدرها، مي دانيم كه هنوز نيز اسم يا فعل بودن اين مقوله بحث برانگيز است اما با توجه به ماهيت اين كار پژوهشي، چاره اي نداشتيم مگر اينكه تمامي مصدرها را اسم در نظر بگيريم. در پيكره ي اين پژوهش تعداد اسامي خاص بسيار كم است و نشانه ي تصريفي خاصي نيز دريافت نمي كنند. بنابراين بررسي آنها تاثير خاصي بر نتيجه كلي ندارد. در ادامه به بررسي تاثير ضماير پرداخته مي شود. اما قبل از آن در جدول (6) ده رتبه ي اول نمايه بسامد و رتبه ي اسامي را مي آوريم.
-
بررسي و تحول نقش حرف نشانه «را» در دو متن مربوط به قرن هاي چهار و پنج هجري
سيمين شميم 2021: زبان فارسي تاكنون دوره هاي تاريخي مختلفي از سر گذرانده است. در هريك از اين دوره ها شماري از ويژگي هاي صرفي-نحوي، آوايي و واژگاني زبان دچار تغييراتي شده اند. در مواردي اين تغيير به اندازه اي بوده كه زبان را به سمت تغيير رده پيش برده است. براي بررسي اين تحولات ديدگاهي لازم است كه هم نگاهي به تغييرات درزماني اين زبان داشته باشد و هم آن را به ديد همزماني بنگرد. در مطالعات پيشين، استدلال هايي ارائه شده كه نشان مي دهد زبان فارسي از دوره ي باستان به ميانه و نو تحليلي تر شده است. اما سوال اين است كه آيا اين تحليلي تر شدن در فارسي نو هم ادامه داشته است؟ در اين مقاله براي پاسخ به اين پرسش از دو ترجمه از يك متن واحد، به مثابه دو متن موازي استفاده شده است. ترجمه ي طبري از قرآن كريم كه در قرن چهارم به رشته ي تحرير درآمده با ترجمه اي معاصر مقايسه شده اند. از آنجاييكه نوع تحليل اين مقاله برپايه ي داده هاي آماري و كمّي است، در مرحله ي اول تك تك واژه هاي هريك از دو متن شمارش شده و براساس بسامد وقوع در نمايه ي بسامد و رتبه طبقه بندي شده اند. همزمان در فهرست ديگري همين واژه ها به تفكيك اينكه جزو كدام قسم از اجزاي كلام هستند، مرتب شدند. در مرحله ي دوم هر جمله از متن اول با جمله ي متناظر از متن دوم مقايسه شده و تغييرات آنها ثبت شده است. چون از نظر زماني بين دو متن فاصله اي بيش از هزار سال وجود دارد و فرض بر اين است كه زبان فارسي در اين مدت به سمت تحليلي شدن پيش رفته است، بنابراين براي اثبات كمّي اين دگرديسي زباني، نياز به استفاده از يك ابزار و معيار عيني و معتبر است. قانون زيف ابزاري است كه فرض تحليلي شدن زبان فارسي را مي توان به كمك آن محك زد. در طي اين پژوهش با استفاده از اين قانون به نتايجي رسيديم كه مويد فرض تحليلي شدن زبان فارسي در طي حدود هزارسال گذشته است.
-
پسايندسازي در تركي اسدآباد
پريان گنجي 2021در اين پژوهش براي اثبات اين فرضيه كه زبان فارسي نسبت به گذشته تحليلي تر شده است، يك روش آماري به كار رفته است. اين روش آماري بر بسامد و فراواني واژه هاي يك متن استوار است. قانوني كه زبان شناسي به نام زيف ابداع كرد و در حقيقت قانوني درباره ي توزيع قدرت در مورد داده هاي طبقه بندي شده است. در كاربرد زبان شناختي اين قانون واژه ها براساس فراوانيشان در متن رتبه بندي مي شوند. پربسامدترين واژه، رتبه ي اول را دارد. به همين دليل شكل نمودار اين جدول يك منحني نزولي است كه براساس دوتايي بسامد و رتبه به دست مي آيد. در پژوهشي كه به عنوان چارچوب نظري انتخاب شده است دو متن به عنوان متون موازي انتخاب شده اند. اولين متني كه در چارچوب نظري انتخاب شده مربوط به ترجمه ي انگليسي كهن از كتاب مقدس است و دومي ترجمه ي انگليسي نو از همان كتاب است. بنتز و همكاران (2014)، نويسندگان اين چارچوب نظري، پژوهش خود را با تجزيه و تحليل تعداد واژه هاي تك بسامدي به عنوان متغيري كه نقش مهمي در تحليلي ترشدن انگليسي نو دارد آغاز كرده اند. به علت تفاوت هايي كه در زبان انگليسي و زبان فارسي وجود دارد اين كار به دلايلي كه در بخش قبل توضيح داده شد، امكان پذير نبود. در اين پژوهش براي بررسي اين مطلب كه آيا زبان فارسي در طول بيش از ده قرن اخير تحليلي تر از قبل شده يا نه، دو متن به شكل موازي انتخاب شد. متن اول ترجمه ي قرآن كريم در قرن چهارم هجري است. و متن موازي با آن ترجمه ي امروزيني از قرآن است. هدف پژوهش به بيان بسيار ساده اين است كه چرا ترجمه يك آيه در دوره ي معاصر نسبت به ترجمه ي همان آيه در قرن چهارم طولاني تر شده است.
-
زبان آمره اي
عطيه اميني 2021در زبان آمُره اي نشانه تصريفي تأنيث a/iya مي باشد. اين نشانه ها براساس ختم شدن واژه به همخوان و واكه تعيين مي شود. در واژه هاي منتهي به همخوان، پسوند a و در واژه هاي منتهي به واكه پسوند iya ظاهر مي شود. در اين زبان صفات، ضماير، افعال و نشانه نكرگي از نظر جنس با هسته گروه اسمي مطابقه مي نمايند. نشانه حاصل از مطابقه در اجزاء پيرو به نسبت نشانه تصريفي تأنيث اسامي بسيار قابل اعتمادتر و با قاعده مندي بيشتري قابل مشاهده مي باشند. درواقع در اين مطالعه براي تشخيص جنسيت اسامي از روش مطابقه بهره گرفته شد. چراكه نشانه هاي تصريفي حاصل از مطابقه در اجزاي پيرو راحت تر و مطمعن تر به نسبت اين نشانه ها در اسامي قابل تشخيص و تميز دادن هستند. گويشوران با اطمينان بيشتري جنس اجزاي پيرو را به نسبت جنس اسم تفكيك و متمايز مي نمايند. ضماير اشاره سوم شخص مفرد با توجه به جنس اسم مورد نظر داراي دو جنس مذكر و مؤنث مي باشند. ضماير در حالت جمع به جنس خنثي هستند. نشانه نكرگي اسامي نيز براساس جنس آنها متمايز مي شود. مطابقه جنس دستوري در ضمير و نشانه نكرگي تنها در اسامي منتسب به انسان ها صادق مي باشد. درحاليكه مطابقه جنس صفت و فعل در انسان، جاندار و اشياء بي جان قابل مشاهده است. جنس صفت براساس هسته گروه اسمي مشخص مي گردد. اين مطابقه حتي در حالت جمع اسم هسته گروه اسمي نيز همانند حالت مفرد ديده مي شود. افعال ماضي لازم در صيغه سوم شخص مفرد با فاعل از نظر جنس مطابقه دارند. ناگفته نماند به دليل افزوده شدن نشانه شخص و شمار به اسم قبل از فعل در اين زبان در محاورات عاميانه، و در مشاهده فرم ساده سوم شخص در همه صيغگان، پس شاهد مطابقه واقعي با همه اشخاص هستيم. همچنين افعال متعدي ماضي نيز با مفعول از نظر جنس مطابقه دارند. اين مطابقه نيز در همه صيغگان قابل مشاهده است، چراكه شناسه به اسم قبل فعل افزوده مي شود و فعل هميشه در حالت ساده سوم شخص باقي مي ماند و از نظر جنس با فاعل و يا مفعول مطابقه مي نمايد.
-
كاربردهاي مختلف پيشوند فعلي ب در فارسي
رضا شهبازي 2020لباو (1973: 68) عنوان مي كند كه در نگاه سنتي (و صورت گرا) به مقولات زباني، كه او آن را ديدگاه مقوله اي مي نامد، فرض مي شود كه مقولات زباني داراي چند ويژگي هستند: (الف) مجزا هستند؛ يعني هر مقوله اي با مقولة ديگر مرز مشخصي دارد، (ب) نامتغيرند؛ يعني هر عضوي از هر مقوله اي هر بار كه به كار مي رود، داراي مقوله اي ثابت است، مثلاً اگر عنصري در يك زبان در مقولة اسم قرار دارد، در تمام رخدادهاي آن عنصر مقوله اش تغيير نمي كند، (ج) داراي تفاوت ماهوي هستند؛ به اين معني كه ماهيت مقولات از همديگر متفاوت است و نمي توان نگاه طيفي به آنها داشت، (د) تعريف تلفيقي دارند؛ يعني با تلفيق چند شرط لازم و كافي مي توان آنها را تعريف كرد، و (ه) متشكل از نخستي هاي معنايي اند؛ يعني تمام مقولات در نهايت از چند ويژگي نخستي معنايي تشكيل شده اند و آن ويژگي ها قابل تجزيه نيستند. لباو عنوان مي كند كه پذيرش بي قيد و شرط ديدگاه مقوله اي در زبان خطرناك است و زبانشناسان بايد به فرايند مقوله بندي و مرز ميان مقولات توجه بيشتري نشان دهند (راسخ مهند، 1396: 400).
-
بررسي رابطه بين هوش هيجاني، استقلال، خودتنظيمي، تمايل به برقراري ارتباط و مهارت خواندن و درك مطلب فارسي آموزان غير فارسي زبان: مدل معادلۀ ساختاري
رضا مرادي 2020هدف اين پژوهش در سطح گسترۀ ملي، بررسي و همچنين مدل يابي ساختاري رابطه بين هوش هيجاني، استقلال، خودتنظيمي و تمايل به برقراري ارتباط با مهارت خواندن و درك مطلب فارسي آموزان غير فارسي زبان بود. بدين منظور، 141 نفر از دانشجويان 28 كشور جهان كه در حال تحصيل در رشته هاي مختلف و يا يادگيري زبان فارسي به عنوان زبان دوم در مراكز آموزش زبان فارسي در 12 دانشگاه ايران بودند، در اين پژوهش مشاركت نمودند. دانشگاه هاي منتخب در شمال، جنوب، شرق، غرب، و مركز ايران واقع شده اند. پژوهش حاضر به روش توصيفي-همبستگي صورت يافته است. ابزارهاي مورد استفاده در پژوهش عبارت بود از آزمون خواندن و درك مطلب فارسي و چهار پرسشنامۀ تمايل به برقراري ارتباط مك كروسكي (1992)، خودتنظيمي هانگ و اونيل (2001)، استقلال يا خودراهبري فيشر، كينگ و تاگو (2001) و هوش هيجاني وانگ و اونيل (2002) بود. داده هاي پژوهش با استفاده از آمار توصيفي و آمار استنباطي (ضريب همبستگي پيرسون، تحليل رگرسيون چندگانه، استاندارد شده و خطي، و روش آماري مدل معادلۀ ساختاري) مورد تجزيه و تحليل قرار گرفتند. نتايج ضريب همبستگي پيرسون نشان داد: 1. بين هوش هيجاني و همچنين زيرمؤلفه هاي هوش هيجاني و مهارت خواندن و درك مطلب رابطه هاي مثبت و معناداري وجود دارد. 2. بين استقلال و همچنين زيرمؤلفه هاي استقلال و مهارت خواندن و درك مطلب رابطه هاي مثبت و معناداري وجود دارد. 3. بين خودتنظيمي و همچنين زيرمؤلفه هاي خودتنظيمي و مهارت خواندن و درك مطلب رابطه هاي مثبت و معناداري وجود دارد. 4. بين تمايل به برقراري ارتباط و مهارت خواندن و درك مطلب رابطه مثبت و معناداري وجود دارد. به علاوه، روش هاي آماري رگرسيون چندگانه و استاندارد شده و خطي به منظور برآورد ميزان قدرت پيش بين 4 متغير مستقل و زيرمؤلفه هاي شان از متغير ملاك خواندن و درك مطلب بكاربرده شد. هر 4 متغير مستقل هوش هيجاني، استقلال، خودتنظيمي و تمايل به برقراري ارتباط و اغلب زيرمؤلفه-هاي مربوط به آنها قدرت پيش بيني خوبي از مهارت خواندن داشتند. همچنين، به منظور فراهم آوردن درك بهتر و بينش عميق تر در مورد متغيرها، و برآورد قدرت روابط علّي ميان متغيرهاي پژوهش، مدل معادلۀ ساختاري (SEM) از طريق نرم افزارAMOS 24 استفاده شد. هر چهار متغير مستقل پژوهش پيش بين قوي مهارت خواندن و درك مطلب بودند، و از ميان آنها متغير
Thesis summary
-
بررسي نقشهاي اصلي و حاشيه اي پيشوند تصريفي «مي-» در فارسي
مريم پويان خواه 2020: زبان فارسي تاكنون دوره هاي تاريخي مختلفي از سر گذرانده است. در هريك از اين دوره ها شماري از ويژگي هاي صرفي-نحوي، آوايي و واژگاني زبان دچار تغييراتي شده اند. در مواردي اين تغيير به اندازه اي بوده كه زبان را به سمت تغيير رده پيش برده است. براي بررسي اين تحولات ديدگاهي لازم است كه هم نگاهي به تغييرات درزماني اين زبان داشته باشد و هم آن را به ديد همزماني بنگرد. در مطالعات پيشين، استدلال هايي ارائه شده كه نشان مي دهد زبان فارسي از دوره ي باستان به ميانه و نو تحليلي تر شده است. اما سوال اين است كه آيا اين تحليلي تر شدن در فارسي نو هم ادامه داشته است؟ در اين مقاله براي پاسخ به اين پرسش از دو ترجمه از يك متن واحد، به مثابه دو متن موازي استفاده شده است. ترجمه ي طبري از قرآن كريم كه در قرن چهارم به رشته ي تحرير درآمده با ترجمه اي معاصر مقايسه شده اند. از آنجاييكه نوع تحليل اين مقاله برپايه ي داده هاي آماري و كمّي است، در مرحله ي اول تك تك واژگان هريك از دو متن شمارش شده و براساس بسامد وقوع در نمايه-ي بسامد و رتبه طبقه بندي شده اند. همزمان در فهرست ديگري همين واژگان به تفكيك اينكه جزو كدام قسم از اجزاي كلام هستند، مرتب شدند. در مرحله ي دوم هر جمله از متن اول با جمله ي متناظر از متن دوم مقايسه شده و تغييرات آنها ثبت شده است. چون از نظر زماني بين دو متن فاصله اي بيش از هزار سال وجود دارد و فرض بر اين است كه زبان فارسي در اين مدت به سمت تحليلي شدن پيش رفته است، بنابراين براي اثبات كمّي اين دگرديسي زباني، نياز به استفاده از يك ابزار و معيار اثبات شده است. قانون زيف ابزاري است كه فرض تحليلي شدن زبان فارسي را مي توان به كمك آن محك زد. در طي اين پژوهش با استفاده از اين قانون به نتايجي رسيديم كه مويد فرض تحليلي شدن زبان فارسي در طي حدود هزارسال گذشته است.
-
بررسي نقشهاي مختلف فعل معين توانستن و فراواني آن
راضيه طبقيان 2020در بحث تحليلي شدن زبان، صورت هاي تصريفي به مرور جاي خود را به ساخت هاي تحليلي مي دهند. بنابراين ممكن است حالتي كه با يك واژه بست در انتهاي يك فعل بيان مي شده با چند واژه بيان شود. زبان فارسي يكي از زبان هايي است كه درحال گذار از چنين سير تاريخي است (دبيرمقدم و همكاران 1396). اما تا به حال اين تغيير و دگرديسي به زبان آماري و به شكل كمّي بيان نشده است. اين مقاله درپي چنين اثباتي است. منظور اين است كه زبان فارسي برخي از پايانه هاي افعال، وندها و واژگان بسيط خود را از دست داده است و به جاي آن واژگاني ساده يا مركب جايگزين شده است. يكي از مشهورترين اين رويدادها جايگزيني افعال ساده با افعال مركب است. به عنوان نمونه ديگر از بين رفتن افعالي با پيش فعل (مثلاً فروغلتيدن) و جايگزيني افعال مركب همراه با قيد به جاي آن است. اين تحولات دروني ساليان سال طول مي كشد. تغييرات اين چنيني گاه رده ي زبان را مي تواند تغيير دهد. مثلاً دبيرمقدم (1392، 143) پس از بررسي رده شناختي ترتيب واژه در زبان فارسي، با استفاده از داده هاي تاريخي دوره هاي مختلف اين زبان نتيجه مي گيرد كه زبان فارسي درحال تغيير رده از فعل پاياني به فعل آغازي است
-
روابط قيدي در زبان فارسي
سميه حنان 2018وابسته سازي يكي از مهمترين روابط بين عناصر نحوي است. در وابسته سازي، يك واحد به لحاظ گوناگوني به واحد ديگر وابسته مي شود. از انواع وابسته سازي مي توان به بندهاي متممي، موصولي و بندهاي قيدي اشاره كرد. در اين پژوهش به بررسي پيكره بنياد بندهاي قيدي زبان فارسي و افعال قيدي مي پردازيم. با تكيه بر عواملي مانند ساختار دروني بندهاي قيدي، جايگاه متغير بندهاي وابسته، امكان خروج، محدوديت و كانون گرايي و همچنين ارجاع ضماير مشخص مي شود كه بندهاي قيدي در زبان فارسي به صورت وابسته هستند يا همپايه كه در نهايت در تمام موارد رابطه هاي قيدي تمايل دارند كه به صورت وابسته باشند. و بعد از آن به بررسي صورت هاي فعلي در رابطه ي قيدي در زبان فارسي پرداختيم و به اين نتيجه رسيديم كه صورت فعلي در اين بندها در اكثر موارد به صورت همتراز است و تعداد محدودي از اين روابط داراي صورت فعلي تنزل يافته هستند و در نهايت با بررسي مشارك ها بر روي فعل بند وابسته در رابطه هاي قيدي مشخص كرديم كه مشارك ها به طور معمول به صورت آشكار بر روي فعل بند وابسته بيان مي شوند. بدين منظور پيكره اي بالغ بر 1200 جمله داراي رابطه ي قيدي در زبان فارسي گردآوري شده است كه داراي انواع متفاوت رابطه هاي قيدي از جمله زمان، شرط، علت و هدف مي باشند. در اين پژوهش مشخص شد كه تمام بندهاي قيدي به صورت وابسته هستند. در بررسي صورت هاي فعلي زمان دستوري بيشترين تاثير را بر روي تنزل يافتگي در رابطه هاي قيدي داشت و همچنين مشخص شد كه صورت هاي تنزل يافته اكثرا به صورت مصدر و وجه وصفي هستند. در نهايت با بررسي رمزگذاري مشارك ها بر روي فعل بند وابسته مشخص شد كه مشارك مفعول معمولا بر روي فعل بند وابسته ذكر مي شود و معمولا مشارك هاي عامل و فاعل هستند كه ذكر نمي شوند و در بين تمام رابطه هاي قيدي در زبان فارسي رابطه هاي قيدي شرطي و زمان بيشترين تمايل را به نبود موضوعات فعلي به طور آشكار داشتند. اين پژوهش بررسي كلي
-
بيان مالكيت در گيلكي و مازندراني
فاطمه محمدي 2017هدف اصلي اين پژوهش، بررسي بيان انواع مالكيت در گيلكي و مازندراني است كه از جمله زبان هاي ايراني شمال غربي هستند، در اين بررسي ساخت مالكيت با رويكردي نقشي - رده شناختي به صورت توصيفي - تحليلي براساس چارچوب رده شناختي آيكنوالد(2013) مورد بررسي قرارمي-گيرد. داده هاي اين پژوهش براساس تحقيقاتي است كه قبلا در مورد اين دو زبان انجام شده است. داده هاي موجود نشان دهندۀ شباهت استفاده از سه راه كار همجواري، نشانه گذاري مالك، نشانه گذاري مملوك، و تمايز استفاده از نشانه گذاري مالك و مملوك براي رمزگذاري «مالكيت اسمي» در دو زبان است. مشخصۀ ديگر اين زبان ها، وجود شش ضمير ملكي متمايز است كه مي توانند جايگزين مالك يا مالكان در مالكيت اسمي شوند. در گيلكي و مازندراني، ساخت هاي موجود در «مالكيت محمولي» نيز بسيار متنوع است. به طور كلي، در نمايش اين نوع مالكيت از ساخت وجودي، جايگاهي و ساخت ملكي ربطي در هر دو زبان استفاده مي شود. در اين بررسي برروي ساختي به نام «مالكيت بروني» تمركز مي كنيم، در اين نوع مالكيت در سطح جمله هم ارتباط هاي ملكي و هم ارتباط هاي عامل – كنش پذير وجود دارد كه پركاربردترين ساخت مالكيت بروني در هردو زبان مالكيت موقتي يا بهره ور نام دارد.
Thesis summary
-
كارايي گروه هاي اسمي در زبان فارسي
رضا رنجبر 2017گروه اسمي واحدي نحوي است كه از يك يا چند واژه به هم مرتبط پديد مي آيد و هسته ي آن اسم است. به واژه ها و گروه هايي كه در گروه اسمي ظاهر مي شوند، وابسته هاي اسم گفته مي شود. در اين پژوهش به كارايي گروه هاي اسمي در زبان فارسي پرداخته ايم. بدين منظور پيكره اي نوشتاري بالغ بر 500 گروه اسمي را گرد آوري كرده ايم. اين پژوهش بر پايه ي دو اصل ساخت پذيري و اتصال پذيري است كه هر اصل داراي سه پيش بيني در مورد كارايي گروه هاي اسمي است. با بررسي پيش بيني اول كه ساختار گروه اسمي نام داشت مشخص شد كه در زبان فارسي بعضي از مقوله هاي غير اسمي همراه با اداتي كه با اسم به كار مي روند، مي توانند در نقش هسته گروه اسمي به كار روند. پيش بيني دوم تمايز واژگاني نام داشت كه طبق اين پيش بيني و بررسي پيكره مشخص شد كه در زبان فارسي گاهي به جاي اسم، ضمير يا اسم خاص مي توان از صفات به عنوان هسته گروه اسمي استفاده كرد. با بررسي داده ها بر اساس پيش بيني سوم كه عدم تقارن در زبان هاي فعل آغاز و فعل پايان بود، مشخص شد كه زبان فارسي مانند زبان هاي فعل پايان تمايل چنداني به استفاده از صفات اشاره در ابتداي گروه اسمي ندارد. پيش بيني چهارم انفصال وابسته هاي گروه اسمي بود كه با بررسي داده ها بر طبق اين پيش بيني استفاده از ادات موصولي براي اتصال بند موصولي به هسته ضروري مي نمود. پيش بيني پنجم كاستن رمزگذاري اتصال به گروه اسمي بود كه با بررسي داده هاي پيكره مشخص شد كه فارسي براي اتصال مالك به هسته تنها از كسره ي اضافه استفاده مي كند. با بررسي داده ها طبق پيش بيني تمايز واژگاني و توالي كلمات اين نتيجه حاصل شد كه صفت در زبان فارسي بر خلاف زبان هاي فعل پايان مي تواند قبل از هسته هم قرار گيرد.
-
افزايشي ها در فارسي نو
نسيم محتشمي راد 2017افزايشي ها به طور سنتي، زير مجموعۀ كلمات نقشي و قيدها قرار گرفته-اند. قابليت جا به جايي در سطح جمله، پذيرفتن نقش هاي دستوري گوناگون و نمايش ارتباط بافتي از جمله ويژگي هاي افزايشي ها است. افزايشي ها با شرط صدق جمله در ارتباط نيستند. همچنين، افزايشي ها معناي منطقي- دستوري دارند. معناي اين اجزا در تعامل با ساخت اطلاعي جمله مشخص مي-شود. ساخت اطلاعي جمله مجموعه دانشي است كه براي درك هر پارۀ گفتار به كار مي رود. مهم ترين ويژگي افزايشي ها، تعامل آن ها با كانون يا تاكيد جمله مي باشد. افزايشي ها نشان دهنده افزايش و كميتي براي كانون و محرك پيش انگاشت هستند و بر اساس اين ويژگي، نشان دهنده و دربردارندۀ ارزش-هايي مي باشند كه مي توانند به عنوان جايگزين ها براي كانون به كار روند . سهم افزايشي ها در معناي جمله به كانون جمله و حوزۀ اين اجزا بستگي دارد. افزايشي ها به دو دستۀ ساده و مدرج تقسيم مي شوند. افزايشي هاي ساده فقط ناظر بر وجود جايگزيني ديگر براي كانون هستند كه گزارۀ براي آن جايگزين هم صادق است. در جملات حاوي افزايشي هاي مدرج، جايگزين ها را مي توان در يك مقياس قرارداد. ترتيب اين جايگزين ها بر اساس ديدگاه گوينده و يا نويسنده است. به اين صورت كه كانون در جملات داراي افزايشي مدرج بعيدترين جايگزين براي كانون بوده است. در پژوهش پيكره اي حاضر، افزايشي هاي فارسي نو بر اساس معيارهاي ارائه شده از سوي كُنيش(1991) شناسايي شدند. نقش هايي كه اين عناصر در گذر زمان و از رهگذر فرآيند دستوري شدگي كسب كرده اند بر اساس فُركر(2016) تحليل شدند. به منظور جمع آوري جملات داراي افزايشي، از قرن چهار تا چهارده هر قرن، از هر قرن چهار كتاب و از هر كتاب ده هزار كلمه برگزيديم. فارسي نو داراي چهار افزايشي «هم»، «نيز»، «همچنين» و«حتي» است. «هم»، «نيز»، «همچنين» افزايشي هاي ساده و «حتي» افزايشي مدرج فارسي نو است. «هم» و «نيز» در فارسي نو مي توانند خوانش مدرج هم داشته باشند. افزايشي ها در فارسي نو از رهگذر فرآيند دستوري شدگي ثانويه نقش هاي جديدي كسب كرده اند كه علت آن هم معناي افزايشي ها ،قدرت تاكيدي آن ها و انسجام بافت است. در فارسي نو در مواردي كه جايگزين افزايشي در جمله حضور دارد بخشي از جمله به قرينۀ لفظي حذف مي گردد كه اين خود گواهي بر افزايشي بودن اين كلمات است. بر اساس يافته هاي پژوهش، نقشۀ معنايي افزايش
Thesis summary
-
مطابقه و حالت نمايي در گويش زين آبادي
ايران عبدي 2016چكيده: مطابقه كه يكي از مهم ترين مقولات صرفي - نحوي در حوزه ي زبان شناسي است، به هماهنگي نظاممند بين ويژگي هاي صوري و معنايي يك عنصر و ويژگي هاي صوري عنصر ديگر اشاره دارد. دستگاه مطابقه در هر زباني از شش عنصر مهم تشكيل شده است كه عبارتند از:كنترل كننده، هدف، حوزه، مشخصه، ارزش و شرط مطابقه. كنترل كننده عنصري است كه مطابقه را تعيين مي كنند. هدف كه شكل آن توسط كنترل كننده تعيين مي گردد. حوزه ي مطابقه يا محيط نحوي كه در آن مطابقه رخ مي دهد(به عنوان مثال بند). مشخصه يا مقولات مطابقه كه شامل شمار، شخص، جنس دستوري و ... مي باشد. ارزش كه تقسيم بندي هاي ريزتر مشخصه است. شرايط يا عوامل بيروني كه بر محيط مطابقه تأثير مي گذارند. دستگاه مطابقه در زبان هاي مختلف داراي گوناگوني بوده و ميزان آن نيز بسته به عوامل خاصي، از زباني به زبان ديگر متفاوت است كه با توجه به بافت مطابقه مي تواند اجباري، اختياري و يا اجتنابي باشد. با توجه به اهميت شناسايي و مطالعه اين عوامل در گويش هاي ايراني، به ويژه گويش هاي در معرض نابودي، تلاش شده است تا در پژوهش پيكره بنياد حاضر كه به روش توصيفي-تحليلي انجام شده، دستگاه مطابقه و حالت نمايي در گويش زين آبادي بررسي شود. بدين منظور پيكره اي نوشتاري با 9881 بند فعلي گردآوري شد. و داده هاي پژوهش بر پايه ي نظريه ي «مطابقه ي متعارف» كربت (2001) كه شامل 19 معيار است و همچنين براساس عامل هاي زباني و فرازباني (از جمله عوامل نحوي، معنايي و اجتماعي-زباني) مؤثر در ايجاد مطابقه ي نامتعارف كه توسط نغزگوي كهن (1392) مطرح گرديده است، بررسي گرديد. تحليل داده ها نشان داد كه زين آبادي داراي سيستم ارگتيو گسسته مي باشد كه تابعي از زمان دستوري است كه در ستاك افعال متبلور مي شود كه در آن فعل هاي گذشته ي متعدي داراي الگوي مطابقه ي مفعولي و در بقيه ساخت ها از الگوي مطابقه ي فاعلي پيروي مي-كنند. در بررسي ميزان مطابقه ي متعارف در اين گويش مشاهده نموديم كه در3364 بند فعلي موجود در پيكره كه معادل 05/34 درصد از كل بندهاي فعلي پژوهش است، هدف با كنترل كننده داراي تطابق نحوي و معنايي است و در 6517 بند فعلي كه معادل 95/65 درصد از كل بندهاي بررسي شده است هدف و كنترل كننده تطابق نحوي و يا معنايي ندارد؛ بنابراين مطابقه در گويش زين آبادي به سمت نامتعارف آن ميل دارد. در بين بندهاي فعلي داراي مط
Thesis summary
-
وابسته سازي در زبان فارسي
الهام ايزدي 2016وابسته سازي در كنار وابستگي، وابستگي متقابل و هم پايگي از مهم ترين روابط بين عناصر نحوي است. در رابطة وابسته سازي، يك واحد وابسته به واحد ديگري مي شود و يا يك بند درون بند ديگر واقع مي شود. يكي از انواع وابسته سازي، بند متممي است، كه متمم يك مقولة ديگر مي شود. در اين پژوهش به بررسي پيكره بنياد بندهاي متممي زبان فارسي و افعال متممي مي پردازيم. با تكيه بر عوامل معنايي از جمله موفقيت فعل بند اصلي، هم ارجاعي و هم-زماني بين بند متممي و بند اصلي، افعال متممي فارسي را در طبقات متفاوت در قالب پيوستار ارائه خواهد شد. سپس با بررسي عوامل نحوي از جمله زمان فعل بند متممي، حضور يا عدم حضور متمم نما در بند متممي، هم واژگاني شدگي و يا حالت فاعلي و مفعولي در بندها مشخص مي شود كه كدام افعال داراي بيشترين پيوستگي بين بند اصلي و بند متممي هستند كه در نهايت آن دسته از بندهاي متممي كه بيشترين پيوستگي را با بند اصلي دارند، گرايش دارند كه در يك جمله واحد با بند اصلي پيوند بخورند. بدين منظور پيكره اي بالغ بر 240 فعل متممي فارسي را گردآوري شده است كه برخي هم با بند متممي و هم با مفعول اسمي (مفعول اسمي شده) به كار مي روند. در اين پژوهش مشخص شد كه افعال بهره كشي بيشترين پيوستگي را بين بند متممي و بند اصلي دارا هستند و گرايش بند متممي و بند اصلي در اين افعال براي پيوند در يك جملة واحد بيشتر است، به همين خاطر در قسمت بالاي پيوستار متمم سازي قرار مي گيرند. در كنار افعال بهره كشي، افعال وجهيتي با پيوستگي يكسانقرار دارند و در قسمت پايين پيوستار متمم سازي، افعال اداراكي-شناختي-بياني قرار مي گيرند كه داراي كمترين پيوستگي بين دو بند اصلي و متممي هستند. در نهايت با بررسي عوامل نحوي در پيوند بند متممي و بند اصلي، مشخص خواهد شد كه از چهار عامل نحوي ذكرشده، زبان فارسي از فرآيند هم واژگاني شدگي در پيوند بندهاي متممي استفاده نمي كند. اين پژوهش پيوستاري از افعال متممي فارسي و تأثير تصويرگونگي بر پيوند اين افعال به دست مي دهد كه مي تواند در بررسي وابسته سازي زبان فارسي راه-گشا باشد.
-
بررسي مطابقه در گويش جافي
پروين ميرزايي 2016در اين پژوهش به بررسي مطابقه در گويش جافي زبان كردي پرداخته شد. گويش جافي يكي از گويش هاي زبان كردي شاخه ي مركزي مي باشد كه در شهرستان هاي جوانرود، روانسر، ثلاث باباجاني و بخش هايي از شهرستان پاوه و شهرستان سرپل ذهاب از استان كرمانشاه و منطقه ي شهرِزور در عراق تكلم مي شود. چارچوب مورد استناد اين پژوهش كربت (2001) است. روش انجام اين پژوهش تحليلي توصيفي است و داده ها براساس پيكره ي گفتاري گويش جافي ساكنان روستاي ساتياري واقع در شهرستان پاوه توسط نگارنده گردآوري شد. مطابقه رابطه اي دستوري است كه ناطر بر هماهنگي خصوصيات صوري و معنايي يك عنصر با خصوصيات صوري عنصر ديگر است. در اين پژوهش، ضمن توصيف مطابقه و اجزاء و مفاهيم وابسته به آن، ابتدا به مطابقه ي فعلي و نشانه ي اين نوع مطابقه توجه كرده ايم و سپس عوامل نحوي، معنايي و اجتماعي-زباني موثر در بروز عدم تطابق در اين نوع مطابقه را مورد بررسي قرار داده ايم. علاوه بر عوامل نحوي، دو عامل مهم معنايي و اجتماعي-زباني كه بر نظام مطابقه تأثير مي گذارند، عبارتند از جانداري و ادب. همچنين مطابقه ي مجاورت، قوانين مربوط به آن و چگونگي تاثير آن روي نشانه ي مطابقه مورد بحث قرار گرفته است. به طور كلي در تحليل گوناگوني نشانه ي مطابقه ي فعلي به اين پيامد دست يافتيم كه پديده هاي زباني را تنها با تكيه به عوامل نحوي و زباني صرف نمي توان توجيه كرد و بايد به عوامل معنايي، فرازباني و گفتماني نيز توجه بيشتري مبذول داشت و با مد نظر قرار دادن عوامل نقشي دلايل آن را بيان كرد. در بررسي عوامل موثر در بروز گوناگوني در نشانه ي مطابقه فعلي، به اسامي جمع، اسامي هم پايه، اسامي جفت نظير، اسامي جنس ،اسامي غير جاندار و جاندار غير انسان به عنوان فاعل جمله بر مي خوريم. حضور اين اسامي در جايگاه كنترل كننده گاهي باعث بروز ناهماهنگي در نشانه ي مطابقه ي فعلي مي شود.
Thesis summary
-
توالي صفات در زبان فارسي
طاهره ثمري 2016اين پژوهش به اين پرسش مي پردازد كه چه عواملي بر توالي صفات در زبان فارسي تأثير گذارند. براي اين منظور از پيكره اي نوشتاري و گفتاري، تعداد 3136 صفت مورد بررسي قرار گرفت. متغيرهاي موجود در پژوهش ، طول، مشخصه اسمي(اسمي-بودگي)، نزديكي معنايي، مستقل از مقايسه، طبقه بندي معنايي ديكسون، درجه بندي انتزاعي ـ عيني، تجانس معنايي و بار عاطفي، بسامد پيكره ـ ويژه و بسامد بودند. تحليل متغيرها نشان داد كه تمامي متغيرها به غير از متغير ديكسون بر توالي صفات اثرگذارند. سپس تأثير تمامي متغيرهاي مؤثر را به طور همزمان مورد بررسي قرار داديم. جهت دستيابي به اين هدف، تمامي متغيرهاي موجود در عوامل واجي، نحوي، معنايي و كاربردي كه بر توالي صفات تأثيرگذار بودند طي عمليات پيكره اي ـ زباني وارد برنامه «آناليز تشخيصي خطي» در بخش بررسي چندعاملي شدند. اين برنامه نشان داد كه متغير واجي مهم ترين عامل در پيش بيني توالي صفات است. عامل كاربردي با حضور متغير بسامد پيكره ـ ويژه در مقام دوم جاي دارد و عامل معنايي با حضور متغير تجانس معنايي و بار عاطفي و متغير درجه بندي انتزاعي ـ عيني جايگاه سوم را به خود اختصاص داده است. در نهايت، ميزان پيش بيني برابر با 63 % بود. در واقع، با استفاده ازمتغيرهاي مذكور مي توان تا ميزان 63 درصد توالي صفات را در زبان فارسي پيش بيني كرد.
-
ذهني شدگي كلمات ربط علي در فارسي نو
الهام سياه كمري 2016ذهني شدگي يك فرآيند كاربردي- معنايي است كه در آن معني براساس عقايد ونگرش گوينده بيان مي شود. ذهني شدگي در كلمات ربط علّيبه معناي مشاركت غيرواضح گوينده در ساختار روابط علّي مي باشد و اين ميزان مشاركت و حاضرشدن گوينده در گفتمان داراي درجات مختلفي مي باشد، از بيش ترين درجه ي مشاركت گرفته تا كم ترين درجه ي مشاركت. به طور ويژه اي هروقت فعاليت و اقدامات گوينده در روابط علّي بيش تر باشد ذهني شدگي گوينده و حضور آن بيش تر خواهد بود. در اين پژوهش به بررسي تاثير عواملي چون: نگرش قضيه اي جزء اول، انواع روابط، نوع مفهوم ساز ، و درك زباني از مفهوم سازبراين فرآيند پرداخته شده است. براي بررسي اين فرآيند و تعامل آن با عوامل مذكور، پيكره اي از جملات روزنامه هاي جام جم و كتب قرن پنجم من جمله: تاريخ بيهقي، قابوس نامه ، سياست نامه و كشف المحجوب جمع آوري شده است. داده هاي اين پژوهش نشان مي دهد كه از عوامل فوق نگرش قضيه اي جزء اول در ذهني شدگي چند حروف ربط قرن پنجم و بر همه ي داده هاي فارسي امروز تاثيرگذار است. و در مورد انواع روابط بايدگفت در هر دو دوره بيشتر جملات ارادي هستند. درمورد نوع مفهوم ساز در هردو دوره بي تاثير است. در در مورد درك زباني از مفهوم ساز مي توان گفت در فارسي امروز بي تاثير و بر تعدادي از حروف قرن پنجم موثر است .
Thesis summary
-
توالي گروه هاي حرف اضافه اي در زبان فارسي
پريسا كياني 2016يك گروه حرف اضافه اي مجموعه اي از كلمات است كه از يك حرف اضافه و يك گروه اسمي تشكيل شده است. دراين پژوهش به بررسي توالي گروه هاي حرف اضافه اي در زبان فارسي پرداخته و رابطه ي آن را با عواملي مانند وزن دستوري ، حالت+ مكان+ زمان، وابستگي واژگاني، تطابق واژگاني، پرهيز از ابهام و ساخت اطلاعي بررسي نموده ايم. بدين منظور پيكره اي نوشتاري بالغ بر 578 جمله حاوي دو گروه حرف اضافه اي در جايگاه پيش از فعل گردآوري كرده ايم. اين پژوهش براساس اصل كارايي پردازشي است كه برتري يك توالي را در وجود كوتاه ترين حوزه ها براي تشخيص ساختارنحوي و پردازش وابستگي واژگاني معنايي بين افعال و حروف اضافه مي داند. از اين رو، تعدادي آزمون استلزام براي ارزيابي اين نوع وابستگي ها ارائه شد. در رابطه با ساخت اطلاعي بعد از مروري بر تعاريف مربوط به اطلاع نو و مفروض، از اصلي با عنوان "اصل مفروض پيش از نو" ياد شد. بررسي داده ها به روش مقايسه ي فراواني ها نشان داد كه وابستگي واژگاني و تطابق واژگاني از عوامل مهم در توالي گروه هاي حرف اضافه اي هستند...
-
ساخت به جاي قاعده:بررسي اصطلاح بودگي در برخي از ساخت هاي زبان فارسي
اسما نامداري 2015در اين پژوهش ما به بررسي برخي از ساخت هاي پركاربرد زبان فارسي درچارچوب دستور ساختي پرداخته ايم. دستور زبان ساختي، ساخت را واحد نمادين پيچيده اي مي دانند كه حاصل امتزاج صورت و معني است و در حافظه ي هر سخنگويي ذخيره مي شود. بر اساس اين ديدگاه براي ساخت هاي موجود در زبان، نمي توان قاعده اي عام تعيين كرد و هركدام از ساخت ها ويژگي هاي نحوي،معنايي و كاربردي منحصر بفردي دارند كه آنرا از ديگر ساخت ها متمايز مي كند و در اين ديدگاه، ساختار دستور، چيزي بيش از قواعد عام دستوري و فهرستي از واژگان ثابت است و آن قسمت هايي از دانش زباني كه ازنظر دستوري قاعده مند نيستند را به صورت فهرستي از استثنائات در نظر نمي گيرند؛ هدف پژوهش حاضر نيز نشان دادن اين نكته است كه قواعد موجود، در بسياري از موارد ناكارآمد و ناكافي هستند و همچنين نبايد به بخشي حاشيه اي كه اصطلاحات و استثنائات را در خود جاي مي دهد، قائل بود. براي رسيدن به چنين هدفي ، به بررسي شش مورد از ساخت هاي زبان فارسي پرداخته ايم.موارد مورد بررسي در اين پژوهش شامل ساخت هاي «چه برسد به...» ، «مگر»، «نه تنها...بلكه...»،« هرچه...تر...تر» و همچنين تركيب اضافي و فعل پيشوندي است و ويژگيهاي خاص آوايي، نحويو كاربردي هريك از آنها را به طور جداگانه مورد ارزيابي قرار داده ايم.بررسي اين موارد نشان داد كه ساخت هاي موجود در زبان پيچيده هستند و با قواعد عام موجود در زبان قابل توصيف نيستند.
-
تحليل عبارت هاي اشاري زماني و مكاني ذر زبان تركي آذربايجاني
يوسف حسن بگلو 2015بررسي عبارت هاي اشاري به عنوان يكي از ابعاد مهم زباني از زمان يونان باستان مورد توجه دستور نويسان سنتي قرار گرفته است و پس از آن نيز جنبه هاي كاربردشناختي اين پديده، موضوع مطالعات وسيعي در زبا ن هاي زيادي را به خود اختصاص داده است. اشارات مكاني، زماني و شخصي جزو مقولات سنتي اشاره هستند (يول ،1996:9). ولي بر اساس الگويي كه فيلمور(1975)، لاينز (1977)، و لوينسن(1983) به دست داده اند، دو مقوله ديگر با عنوان اشارات اجتماعي و كلامي در دسته بندي ها گنجانده شده است. فيلمور در بررسي اشارات زماني، به تفاوت بين زمان رمز گذاري و زمان رمز گشايي اشاره مي كند. اين تمايز مشكلات به وجود آمده توسط پيام هايي را بررسي مي كند كه در يك زمان، توليد و دريافت نمي شوند. به طور كلي، هدف اصلي اشارات زماني نزديك، مشخص كردن زمان خاصي است كه به لحظه ي گفتگو يا زمان اداي پاره گفتار نزديك است و يا در همان واحد بزرگ تر كه گفتگو در آن انجام مي گيرد، واقع مي شود.
-
بررسي فرآيند اسم گرداني در زبان فارسي
بهزاد رسولي 2015پژوهش حاضر به بررسي فرآيند اسمگرداني در زبان فارسي مي پردازد. واژهي اسم گرداني در واقع به معناي تبديلفعل يا صفت به اسم است.معمولا در زبان ها اين فرآيند با اضافه شدن پسوند به ريشه ي فعل اتفاق مي افتد. (مثلا در زبان انگليسي با اضافه شدن پسوند -ion به فعل act ، اسم action ساخته مي شود.) البته گاهي هم در فرآيند اسمگرداني ساختمان فعل دگرگون مي شود. (به عنوان مثال واژه ي destruction را مي توان از زبان انگيلسي ذكر كرد كه از فعل destroy مشتق مي شود.) همانطــور كه الكسيــادو(Alexiadou 2006)بيان مي دارد، تمايز ميان رويكردهاي متناقض نسبت به اسمگرداني به تمايز ميان نقشهاي صرفي و نحوي ميپردازد. به عبارت ديگر، پيشنهادهاي مختلف در پاسخ به اين سوال متفاوتاند كه آيا اطلاعات واژگاني در شرايطي كه اسمگرداني يا ويژگي فعلي سازه ي مورد نظر (كه در آن ها اسم گرداني اتفاق افتاده است) دخيل هستند يا نه؟ اما بنا به دلاليلي كه فراتر از مبحث اسمگرداني است(Borer 2005)، شامل كردن اطلاعات صرفي-نحويدر بخش هاي واژگاني ضروري به نظر مي رسد. اسم هايي كه از فعل ها مشتق مي شوند ميتوانند نام فعاليت يا حالتي باشند كه توسط همان فعل يا صفت معرفي مي شوند، يا اينكه ممكن است يكي از موضوع هاي آن فعل را نمايش دهند. (Comrie & Thompson 2007 : 334) بنابراين اسم هاي حاصل از اسمگرداني به انواع: اسم هاي كنشي،اسم هاي عاملي، اسم هاي ابزاري، اسم هاي حالت، اسم هاي مكان، اسم مفعول و اسم هاي دليلتقسيم بندي مي شوند. از آن جا كه ميان نوع اول (اسم گرداني كنشي) و ديگر انواع به اين صورت تفاوت وجود دارد كه اسمهاي مشتقشده از اين نوع بسياري از ويژگي هاي فعل يا صفتي كه از ان ها مشتق شده اند را حفظ ميكنند، اما اسم هاي مشتق شده از انواع ديگر، از لحاظ نحوي مانندساير اسم ها در زبان عمل مي كنند وتنها رابطه اي صرفي با فعل يا صفت مربوطه دارند، مسأله ي ديگري كه در پژوهش حاضر بدان پرداخته مي شود، بررسي گروههاي اسمي است كه در آن ها علاوه بر وجود يك اسم كنشي مشتق شده از فعل، يك بازتاب ازگزاره نيز وجود دارد. (كه اين عبارت اسمي را action nominal مي ناميم) مثلا در عبارت :"پرورش نيروهاي ارتش" كه واژهي "ارتش" بازتاب دهنده ي فاعل، و واژهي "نيروها" بازتاب دهندهي مفعول در گزارهي " ارتش نيروها را پرورش داد" است. همچنين بررسي حدي كه مقوله هاي فعلي مانند زم
Thesis summary
-
تبيين خروج بند موصولي در زبان كردي سوراني از ديدگاه نقش گرايي
كيوان محمدي زاد 2014 -
رده شناسي واژگاني؛ بررسي رويداد تغيير وضعيت در زبان فارسي
مريم شيخ محمدي 2014اين پژوهش به رده شناسي واژگاني افعال تغيير وضعيت فارسي با رويكرد معني شناسي شناختي مي پردازد. رويداد تغيير وضعيت با اين رويكرد نخستين بار توسط تالمي معرفي شده است. تالمي زبان هاي دنيا را براساس چگونگي بازنمود عناصر معنايي رويداد تغيير وضعيت به دو دسته ي زبان هاي تابع بنياد و زبان هاي فعل بنياد گروه بندي مي كند. در اين پژوهش به نحوه بازنمايي افعال تغيير وضعيت در زبان فارسي پرداخته ايم و نحوه الگوبندي انها را بر اساس آراي تالمي بررسي كرده ايم.
Thesis summary
-
تحليل وصيت نامه هاي شهداي استان همدان با موضوع عفاف و حجاب (بر اساس نظريه دستور نظام مند نقشي هليدي)
ابوطالب مسكرزاده 2014 -
ساخت موضوعي ارجح در زبان فارسي
علي اصغر قادري 2014پژوهش حاضر كه بر اساس آراي نظري و روش شناسي به كاررفته در آثار دوبوآ (2003،1987،1980و 2006) شكل گرفته است، تلاشي است در جهت بررسي پديده نحوي كنايي و ارتباط آن با الگوهاي دستوري و جريان اطلاع در كلام. پرسش پژوهش اين است كه آيا زبان فارسي در كلام، الگوي نحوي خاصي را ترجيح مي دهد؟ با اشاره به مطالعات دوبوا، فرض شده است كه الگوي كلامي زبان فارسي، الگوي كنايي-مطلق است. پيكره مورد بررسي اين پژوهش روايت هاي كلامي گويشوران زبان فارسي پس از مشاهده فيلم كوتاه «گلابي» است. در اين پژوهش ابتدا ويژگي هاي اصلي صرفي، نحوي و ساخت اطلاعي گروه هاي اسمي آشكار در جايگاه هاي موضوعي فاعل بند متعدي(A)، مفعول بند متعدي(O) وفاعل بند لازم(S) را مورد بررسي آماري قرار داده و پس از اثبات وجود ساخت موضوعي ارجح در كلام فارسي، كه در نتيجه گرايش ها و تمايلات گويشوران اين زبان در نحوه به كارگيري گروه هاي اسمي آشكار و حاوي اطلاع نو به وجود مي آيد، بدين نتيجه رسيديم كه اين گرايش كلامي منجر به ايجاد يك الگوي ويژه اي مي گردد كه خصوصيات آن منطبق با خصوصيات ساخت هاي نحوي كنايي در نظام حالت است. به صورتي كه گويشوران اين زبان به طور طبيعي گروه هاي اسمي آشكار و حاوي اطلاع نو را بيشتر در جايگاه هاي فاعل بند لازم و مفعول بند متعدي به كار مي برند و در مقابل اطلاعات مفروض يا دست كم قابل دسترس را به صورت تخفيف يافته در جايگاه فاعل بند متعدي جاي مي دهند. در ادامه دو گرايش كلامي ديگر يعني پيوستگي مبتدا و جانداري مبتدا و تاثير آن بر الگوي حالت غالب در زبان فارسي مورد بررسي قرار گرفت و مشخص شد كه الگوي حالت غالب در يك زبان تحت تاثير و در نتيجه رقابت عوامل كلامي مختلف به وجود مي آيد و علي رغم آنكه گرايش ساخت موضوعي ارجح در زبان فارسي يك الگوي كنايي در كلام را به وجود مي آورد، اما دو گرايش مورد مطالعه ديگر، نحو زبان فارسي را به استفاده از الگوي فاعلي– مفعولي هدايت مي كنند. بنابراين مي توان اين گونه نتيجه گيري كرد كه خصوصيات بنيادين ساخت هاي كنايي در حوزه نحو تحت تاثير گرايش كلامي ساخت موضوعي ارجح و ويژگي هاي آن در حوزه كلام پديد آمده اند.
Thesis summary
-
بررسي مقولة چند معنايي در صفت هاي پر بسامد فارسي با رويكرد شناختي
طاهره خدابنده لو 2014در مطا لعة معنايي زبان، چندمعنايي يكي از اساسي ترين مقولات زبا ني است كه در سنت مطالعة معني به آن پرداخته شده است. چندمعنايي شرايطي است كه در آن، يك واحد زبا ني از چند معني بر خوردار شود و همة اين معا ني با يكديگر در ارتباط باشند و معاني ديگر آن واحد زباني نمودي از پديده هم نامي تلقي شده و به عنوان مدخلي جداگانه در نظر گرفته مي شود. چندمعنايي را مي توان در سطوح مختلفي چون تكواژ، واژه،گروه و جمله مورد بررسي قرار داد. زبان شناسي شناختي كه مكتبي جديد و نو ظهور در مطالعات زباني است، بنياد مطالعات زبا ني خود را بر اساس معني قرار مي دهد لذا چندمعنايي از مهم ترين مباحثي است كه در زبا ن شناسي شناختي مورد بررسي قرار مي گيرد. درواقع، در اين رويكرد چندمعنايي يك فرايند زباني است كه طي آن يك عنصر واژگاني چند معناي مختلف مي يابد كه همگي با هم در ارتباطند. آنها معتقدند كه تمامي معاني موجود در يك كلمه مصداق چندمعنايي است. ارتباط اين معاني بر اساس انگارة مقولات شعاعي قابل توصيف و توجيه مي باشد. در انگارة مقولات شعاعي، براي هر كلمه، مي توان معاني مركزي (سرنمون) و معاني حاشيه اي تصوركرد. در اين ديدگاه معاني حاشيه اي و دورتر تحت تأثير اصول بنيادين زبان شناسي شناختي (استعاره، مجاز، طرحواره هاي تصويري و...) بسط معنايي مي يابند. در اين پژوهش به بررسي مقولة چند معنايي در صفت هاي فارسي بر بنياد رويكرد شناختي پرداخته شده است. انتخاب اين صفت ها بر اساس فرهنگ بسامدي بي جن خان بوده است. معا ني مختلف آنها و همچنين پيكرة زباني موردپژوهش كه اين معاني در آنها بكار رفته است از فرهنگ هشت جلدي بزرگ سخن آورده شده است. بررسي شصت و پنج صفت پر بسامد زبان فارسي حاكي از آن است كه مقولة چندمعنايي در اين صفت ها با اصل شبكة شعاعي قابل توصيف مي باشد. طبق بررسي اين معاني مختلف، استعاره مهم ترين اصل و روشي است كه منجر به ايجاد چندمعنايي در اين صفت ها مي شود. اساس تشكيل اين استعاره ها نگاشت از حوزة معنايي مبدأ به حوزة معنايي مقصد است. همچنين در بررسي شبكه هاي معنايي صفت هاي پربسامد در مقايسه با صفت هاي كم بسامد، اين صفت ها از شبكة شعاعي پيچيده و گسترده تري برخوردار هستند.
-
بررسي پيكره بنياد فرآيندهاي واژه سازي در گويش گيلكي رشت
سيده سارينا ميراحمدي 2014 -
بررسي مطابقه در زبان تركي آذربايجان
افخم زنك ساز 2014 -
بررسي تكوين ساخت هاي امري در زبان فارسي
ليلا تابش فر 2013 -
استخراج خودكار رده بندي مفاهيم از متون بدون ساختار با استفاده از روش هاي هوشمند پردازش متن
حسين سبزياني 2013استخراج اطلاعات ساخت يافته از متون بدون ساختار يكي از زمينه هاي رايج پردازش زبان هاي طبيعي است كه از همان ابتداي پيدايش پردازش زبان هاي طبيعي مورد توجه پژوهشگران اين زمينه بوده است. روش هاي زيادي وجود دارند كه به استخراج اطلاعات از متون بدون ساختار مي پردازند، ولي تعداد كمي از اين روش ها به تركيب اين اطلاعات و ساخت يك منبع دانش ساخت يافته پرداخته اند. در اين پايان نامه روشي براي براي ساخت گراف شمول معنايي از يك متن بدون ساختار ارايه داده شده است. گراف شمول معنايي گرافي است كه راس هاي آن مفاهيم كليدي موجود در متن و يالهاي آن بيانگر وجود رابطه شمول معنايي بين دو مفهوم مي باشد. رابطه شمول معنايي به رابطه ي بين دو مفهوم گفته مي شود كه در آن يكي از مفاهيم از لحاظ معنايي شامل مفهوم ديگر باشد. رابطه شمول معنايي به دو دسته كل-جز و عام-خاص تقسيم مي شود، رابطه كل -جز به رابطه اي گفته مي شود كه در آن يكي از مفاهيم جزي از مفهوم ديگر باشد مانند رابطه بين "تيم" و "بازيكن" . رابطه ي عام خاص به رابطه ي گفته مي شود كه در آن يكي از مفاهيم از لحاظ معنايي شامل مفهوم ديگر باشد مانند رابطه "كامپيوتر" و "هوش مصنوعي". در اين پايان نامه روش استخراج گراف شمول معنايي از متون بدون ساختار از چند مرحله تشكيل شده است كه به صورت زير مي باشند: - پيش پردازش پيكره متني ورودي - استخراج مفاهيم كليدي از پيكره متني ورودي - استخراج روابط شمول معنايي با استفاده از مفاهيم كليدي استخراج شده - رفع ابهام معنايي از روابط استخراج شده - وزن دهي به روابط شمول معنايي و ساخت گراف اوليه - پيرايش گراف - تكميل كردن گراف با استفاده از استخراج روابط شمول معنايي از صفحات وب در كارهاي قبلي گراف شمول معنايي، با استفاده از كلمات موجود در متن ساخته شده است ولي در اين پايان نامه گراف شمول معنايي بر اساس معاني كلمات ساخته مي شود. در اين پايان نامه يك روش جديد براي ساخت گراف و همچنين استخراج روابطي كه صراحتا در متن وجود ندارند ارايه شده است. نتايج بدست آمده در اين پايان نامه بيانگر اين است كه منابع دانش رده بندي لغوي (مانند وردنت) كه به صورت دستي ساخته شده است را مي توان به صورت خودكار استخراج كرد.
Thesis summary
-
بررسي سلسله مراتب نشانداري در زبان هاي ايراني نو شمال غربي
مسعود محمدي راد 2013 -
بررسي پيكره بنياد روابط معنايي در اسامي مركب فارسي
اعظم عبدالملكي 2013 -
بررسي مقولات تصريفي فعل در آشوري نو
مژگان شجاعي 2012 -
بررسي رابطه زمان و مكان در دستور فارسي
نفيسه رنجبر ضرابي 2012 -
بررسي راهكارهاي چندمعنايي در افعال ساده ي پركاربرد زبان فارسي براساس ديدگاه شناختي
حميد بوستاني زاد 2012 -
بررسي رده شناختي ساخت فعل از رهگذر وام گيري در زبان هاي فارسي، كردي و تركي
علي عبدالملكي 2012 -
ساختار ناگذرا در بختياري
محسن اسلامي فارساني 2011 -
بررسي دستگاه صرف در گويش فيلي (كردي ايلامي)
الهام شفيع زاده 2011 -
رابطه رسايي و تكيه در زبان هاي فارسي، انگليسيف تركي آذري و عبري
محمدرضا اسدي 2010 -
رابطه زبان و جنسيت در بلاگ هاي فارسي
داود شهيدي 2010