Morteza Ghaemi

Professor

Update: 2024-05-16

Morteza Ghaemi

Faculty of Humanities / Department of Arabic language and literature

Ph.D. Dissertations

  1. كلمة العفو في الصحيفة السجادية؛ دراسة دلالية تاريخية وصفية
    ابراهيم كاظم 2024
    إنّ علم الدلالة يُعد جزءًا من علم اللغة والذي يتطرق إلى دارسة المعنى للمفردات او العبارات في النص والوصول إلى غاية المتكلم او الكاتب، واستعمل علم الدلالة في النصوص الدينية كالصحيفة السجادية التي لها طبقات دلالية معقدة تلعب دوراً فاعلًا ومفتاحًا في تحديد معنى المفردات، ويهدف هذا البحث إلي التطرق لعلم الدلالة التاريخي والبنيوي لكلمة العفو عن طريق المنهج الوصفي والتحليلي، كما يحاول لدراسة كلمة العفو من جهة الدلالة اللغوية في الصحيفة السجادية، ورسمت أثر هذه الكلمة عبر الأزمنة التاريخية من العصر الجاهلي حتى الاسلامي والتي برزت لنا التطور الدلالي كالتخصيص والتعميم والرقي والانحطاط الدلالي ونقلت لنا كلمة العفو بدلالتها المادية والاشياء المحسوسة معنى خاص مثل (الرسم والتراب والشعر والوفر) وإلى دلالات غير محسوسة معنوية ووجدانية، وبهذا خضعت هذه الكلمة من معانيها الوضعية إلى وجه آخر مظهرًا من مظاهر التطور الدلالي التي ادرجتها الآثار الادبية التاريخية والنصوص الدينية، وتنوعت معاني كلمة العفو الواردة في الأدعية المباركة والتي جعلت لها معاني متنوعة منها المغفرة والسلامة والمحو واسم من اسماء الله الحسنى والترك والمثوبة بتأثير السياق الذي جعل لها معاني أخرى متنوع الدلالات كي يطلق للمتلقي آفاق تشكيلية وابداعية، وصور لها الإمام (عليه السلام) معاني لكي ترتقي إلى قصدية تامة
    Thesis summary

  2. بررسي سبك شناختي صداهاي دستوري ور نامه 53 نهج البلاغه
    مريم محمدي 2024
  3. تحليل عوامل متن بودگي در امثال نهج البلاغه بر اساس نظريه دي بوگراند
    عامر عبيد 2023
    متن بودگي، با مشخصه هاي متعدّد و متنوّعي كه دارد، موجبات بروز نگرش نويسنده و يا گوينده را فراهم مي-آورد. «در سبك شناسي نحوي، نحوة هم نشيني واژگان و نظم ساختار دستوري آن ها مورد اهميّت است» . به عنوان نمونه، با بررسي كيفيّت واژه چيني در جمله، مي توان نحو معيار را از نحو سبك ساز، باز شناخت؛ و در يك ديدگاه جزئي، فرديّت را در سبك اشخاص مختلف، تحليل نمود. سبك و ساختمان جمله ها نيز، با داشتن انواع متنوّع (گسسته، هم پايه، وابسته، متصل و تو در تو)، تنوّع هاي سبكي را به وجود مي آورند، كه از نظر معنايي متفاوتند؛ براي نمونه، سبك گسسته، گروهي از انديشه هاي مستقل و جدا از هم را به نمايش مي گذارد، اين در حالي است كه، سبك هم پايه با ايجاد ارتباطات معنايي ميان ساخت هاي نحوي، شتاب سخن را فراوان و موجب پويايي متن مي گردد «وجهيّت» نيز، در لاية نحوي مطرح شده و «يكي از روش هاي كشف ديدگاه، تفكر و اعتقاد نويسنده و نگرش او در ارتباط با محتواي عبارت است كه از ساخت نحوي نشأت مي گيرد و از ديرباز موضوعي بحث برانگيز ميان منطقيون و زبان-شناسان بوده است. از نظر لاينز (1977) در «وجهيّت»، نوع نگرش نويسنده نسبت به موضوع و صدق و كذب آن مشخص مي گردد»
    Thesis summary

  4. تحليل كاربردشناختي گزاره هاي اخلاقي در نهج البلاغه
    اكرم ذوالفقاري 2022
    چكيده: كاربردشناسي مطالعه اي دربارۀ ارتباط ميان ساختار زبان و كاربرد آن است. اين رويكرد زبان شناسانه كه بخشي از نظريۀ كلي معنا را تشكيل مي دهد به صورت ويژه مربوط به معناي ضمني و معاني استنباط شده و ناگفته هاست كه شنونده در آن بر اساس تجربۀ مشترك دست به استنباط و استنتاج مي زند. مهمترين مؤلفه ها براي تحليل كاربردشناسانه كنش گفتار، ادب ورزي، استلزام ارتباطي، پيش انگاري و برهان ورزي است كه به ترتيب زبان را در بافت كنش انساني، عدول از اصول همكاري گفتمان، تكيه بر پيش فرض هاي مشترك و توجه به استدلال و برهان زباني در تحقق اهداف گوينده مورد بررسي قرار مي دهد. كاربست اين رويكرد در تحليل مفاهيم غيربياني متون مذهبي از جمله نهج البلاغه كارگشا است بخصوص اگر در ابعاد تربيتي و اخلاقي مورد بررسي قرار بگيرد. اين پژوهش قصد دارد با روش توصيفي- تحليلي، گزاره هاي اخلاقي نهج البلاغه را با رويكرد كاربردشناختي مورد بررسي قرار دهد و كاركرد آن ها را در دريافت و درك مضامين پنهان و مقصود امام (ع( تبيين نمايد. از اين رو براي هر كدام از مولفه ها يك يا چند موضوع اخلاقي انتخاب شده و در نهايت اين نتيجه حاصل شد كه راهبردهاي كاربردشناختي فرآيند ارتباط را تسهيل و تعابير و مفاهيم جديدي را به مخاطب منتقل مي كنند كه مستقيما بيان نمي شود. از اين رو امام (ع) غالبا با در نظر گرفتن قدرت درك مخاطب از بيان صريح فراتر رفته و به روش غير مستقيم متوسل مي شود كه بدون توسل به قراين متني و بافت موقعيتي نمي توان به مقصود ايشان پي برد.
    Thesis summary

  5. بررسي مقابله اي استعاره (استعاره هاي مربوط به چهار مفهوم احساسي شادي، غم، خشم و ترس) در زبان هاي فارسي و عربي بر اساس نظريه استعاره مفهومي
    سميه محمدي 2022
    در پژوهش حاضر "استعاره شناختي" را كه به درك و بيان يك مفهوم انتزاعي بر اساس يك مفهوم فيزيكي تر اطلاق مي شود به عنوان ابزاري مؤثر براي تحليل زبان كه يكي از نمودهاي ذهن است، بكار مي گيريم. اهميت اين تحقيق، از اين واقعيت ناشي مي شود كه امروزه مبحث استعاره هاي مفهومي در زمينه مطالعات فرهنگي و ميان فرهنگي، امكان بررسي شناختيِ فرهنگ ها را فراهم و از چرايي شباهت ها و تفاوت هاي ميان آنها پرده برمي دارد. روش انجام اين تحقيق، توصيفي-تحليلي و روش تحليل به صورت معناشناسي شناختي است و الگوي بررسيِ مقايسه اي آن، الگوي پيشنهادي كرشفسكي است كه شامل چهار مرحله توصيف، مقايسه، مقابله و نتيجه گيري است. مراحل مذكور، در چارچوب نظريه كوچش، مورد بررسي قرار مي گيرند. بررسي داده هاي اين پژوهش نشان مي دهد كه عامل «انتقال» به جهت همجواري جغرافيايي، به ويژه هم كيشي، به علاوه ي عاملِ بنيادينِ «انگيختگي جهان شمول فيزيولوژيك»، اشتراكات شناختي وسيعي را ميان سخنگويان اين دو زبان در حوزه احساسات شادي، غم، خشم و ترس، موجب شده است. هرچند نبايد نقش فرهنگِ مختصِ هر يك از زبان هاي مذكور را، در ايجاد گونه هاي متفاوت تجربي و انديشگاني و ترجيحات شناختي و به تبع آن، استعاره هاي خاصِ زباني، ناديده گرفت. داده هاي فرهنگ بنياد اين پژوهش، عمدتا جزو استعاره هاي متجانس اند يعني هر دو زبان از استعاره هاي مشترك در سطح عام استفاده نموده سپس اطلاعات شناختي فرهنگي خود را به آن افزوده و استعاره هاي خاص زباني به وجود آورده اند. مثلا استعارة «خشم كوره است» در فارسي، استعارة عامِ «خشم گرما است» را انتخاب و سپس به جاي گرما، كوره را برگزيده و فرد عصباني را به شيء پرتاب شده از كوره، مانند كرده است و زبان عربي، "جوشيدن شكم" را برجسته دانسته و عبارت "غلي جوفه من الغضب" را ايجاد كرده است؛ يا در رابطه با ترس، استعارة «خوف يجمد الدم في العروق»، در عربي، استعارة عامِ «ترس سرما است» را انتخاب و سپس به جاي سرما، "يخ زدن خون" را برگزيده و اين عبارت استعاريِ فرهنگ بنياد را به وجود آورده است در حالي كه در زبان فارسي غالبا تن يا برخي اعضاي بيروني است كه يخ مي كند. همچنين زبان هاي مذكور در حوزه هاي مبدأ پايه اي نظير "بالا"، براي تصور شادي، مشترك اند، اما اين استعاره در زبان فارسي غالبا "آماده شدن براي پرواز است"، مثلا "دارم بال درمي آورم"،
  6. تحليل بيست خطبه نهج البلاغه بر اساس نظريه ارتباط كلامي رومن ياكوبسن
    سونيا كهريزي 2021
    چكيده نظريه رومن ياكوبسن يكي از كامل ترين نظريه زبان شناسي معاصر در بررسي آثار ادبي و تعليمي است. رومن ياكوبسن نظريه پرداز مكتب فرماليستي پراگ، معتقد است كه هريك از اشكال خبري و انشائي پيام اهدافي دارد كه در پرتو اهداف ارتباطي آن قابل تبيين است. وي معتقد است كه تكيه كلام بر يكي از عوامل شش گانه ارتباط شامل فرستنده، گيرنده، پيام، زمينه، مجراي ارتباطي، و رمزگان است و اين اركان داراي نقش هاي زباني شش-گانه اي هستند كه شامل عاطفي، ترغيبي، شعري، ارجاعي، همدلي و فرازباني مي شود. اين نظريه قابل تطبيق بر خطبه هاي نهج البلاغه مي باشد؛ چه آنكه اين خطبه ها از تمام مولفه هاي مطرح در اين نظريه برخوردار است: امام (ع) به عنوان فرستنده، مخاطبان به عنوان گيرنده، محتواي كلام به عنوان پيام، شنيدار در روز ايراد خطبه ها و ديدار در امروز به عنوان مجراي ارتباطي، واژگان به عنوان رمزگان و حوادث و رخداد ها به عنوان زمينه به شمار مي روند. نظر به فراواني خطبه ها در نهج البلاغه، بيست خطبه از اين خطبه ها را به عنوان زمينه پژوهش برگزيده و بر اساس روش تحليلي- توصيفي در پرتو نظريه ارتباط كلامي ياكوبسن با هدف شناسايي و تبيين ميزان انطباق مولفه هاي مطرح در اين نظريه بر متن نهج البلاغه مورد بررسي و تحليل قرار گرفت.. نتايج اين پژوهش نشان داد كه نقش هاي زباني در خطبه هاي طولاني جز در موارد اندك با ساخت آن هماهنگ نبوده و امام (ع) هدف خود را بدون صراحت بيان مي دارد و تمام ساخت هاي تعريف شده در نظريه ياكوبسن را با بخشيدن رنگ متناسب با كاركرد مورد نظر به كار مي گيرد، و به عنوان مثال مي بينيم كه دو ساخت ارجاعي و فرازباني نقش هاي عاطفي و ترغيبي را ايفا مي نمايند. آنچه در اين فرايند امام (ع) را ياري مي دهد به كارگيري تشبيه، استعاره و نيز جناس و برقراري توازن بين كلمات و مراعات نظير در كلام ايشان است. در خطبه هاي كوتاه شاهد آنيم كه ساخت هاي زباني با كاركرد ارتباطي خود منطبق و همسو بوده و امام (ع) از به كارگيري آرايه هاي بياني كاسته و از محسنات بديعي مانند اقتباس، تضمين و اسلوب حكيم بيشتر بهره مي گيرد.
  7. روش شناسي ترجمه واژگان و جملات نشاندار استعاري درخطبه غرّاء و نامه 31 نهج البلاغه بر اساس سطح سبكي گارسس
    ابوذر گلزارخجسته 2021
    ترجمه يكي از اساسي ترين مسائل ادبي دنياي معاصر است، چرا كه وظيفه مترجم تنها جايگزيني الفاظ نيست، بلكه به عنوان يك عنصر فعال و ميانجي گر، سعي در انتقال معناي متن مبدأ و حفظ ساختار زبان مقصد و معيار دارد. نشانداري يك مفهوم زبان شناختي ا ست كه با كمك آن مي توان كاربرد كم يا زياد برخي ساخت ها يا مقوله هاي زباني و وجود برخي محدوديت ها در كاربرد آن ها را توجيه كرد. مفهوم نشانداري از مفهوم اوليه اش كه توسط تربستكوي مطرح شد، به مرور تغيير كرد و وارد ديگر سطوح زباني شد. علاوه بر نشانداري واجي، نشانداري صرفي، نحوي، التزامي، توزيعي، معنايي و استعاري نيز مورد بررسي و واكاوي محققان زبان شناس قرار گرفت. پژوهش پيش رو با تكيه بر روش توصيفي- تحليلي و با رويكرد زبان شناختي و با هدف كيفيت سنجي و ارزشيابي منتخبي از ترجمه هاي نهج البلاغه ابتدا به معرفي نشاندار استعاري با تكيه بر استعاره مفهومي و سپس ترجمه ي واژگان و جملات نشاندار استعاري خطبه غرّاء و نامه سي و يكم از نهج البلاغه در پنج ترجمه ي انصاريان، مبشري، فيض الاسلام، زماني و شهيدي بر اساس سطح سبكي گارسس مي پردازد. سطح سبكي داراي ويژگي هاي مثبت؛ حفظ اسم هاي خاص با معادل در متن مقصد و حفظ آرايه هاي ادبي و داراي ويژگي هاي منفي؛ حفظ ساختارهاي متن مبدأ، بسط خلاقانه، بسط ساده، اشتباه مترجم، حذف آرايه هاي ادبي به خصوص استعاره و تغيير در آرايه هاي ادبي مي باشد و به وجود رابطه معكوس بين جنبه هاي منفي و مثبت و ميزان مقبوليت قائل است. بدين معنا كه، هر چه مقدار ويژگي هاي منفي بيشتر باشد، ميزان كفايت (دقت مترجم در رساندن پيام مورد نظر) و مقبوليت (ميزان پذيرفتني بودن از نظر خوانندگان زبان مقصد) كمتر است و هر چه ويژگي هاي مثبت بيشتر باشد، ميزان كفايت و مقبوليت زيادتر خواهد بود. نتايج تحقيق نشان مي دهد، روش ترجمه انصاريان با حفظ استعاره به عنوان ويژگي مثبت در سطح سبكي گارسس بيشترين همخواني و مبشري، زماني و شهيدي به ترتيب در مراحل بعدي قرار دارند و روش ترجمه فيض الاسلام بيشتر با افزوده سازي همخواني دارد و همچنين روش ترجمه انصاريان از ويژگي منفي كمتر و در مجموع روش ترجمه انصاريان از كفايت و مقبوليت بيشتري برخوردار است.
  8. ارزيابي مقابله اي كيفيت ترجمه هاي فارسي سوره هاي « نبأ، تكوير، مطفّفين» براساس الگوي گارسس (موردكاوي ترجمه هاي: مجتبوي، فولادوند، آيتي، صفارزاده، زماني)
    مرضيه رحيمي آذين 2020
    در دوران معاصر "ارزيابي ميزان كيفيت" ترجمه ها به عنوان يكي از اصلي ترين زيرمجموعه هاي "مطالعات ترجمه"، رشد چشمگيري داشته است. پژوهش هاي انجام گرفته در اين حوزۀ علمي درصدد شناخت انواع ترجمه و بهبودبخشي و كيفيت سنجي آن از طريق ارائۀ چارچوب هايي براي سنجش ترجمه هاست. لذا ترجمه شناسي با تكيه بر نظريات علمي در باب چيستي، سبك ها و راهبردهاي ترجمه، به دنبال آن است تا بستري مناسب براي پايه ريزي الگوهاي مختلفِ كيفيت سنجي ترجمه ها فراهم آورد. از ميان الگوهاي مطرح شده، الگوي گارسس، مدلي چندبُعدي و با تكيه بر آراء نظريه پردازاني چون نيومارك و ويني و داربلنه مطرح شده است. اين الگو مشتمل بر چهار سطح است كه هر كدام زيرگروه ها يا تكنيك هاي خاص خود را دارند. طبق اين الگو، انواع تكنيك هاي ترجمه، داراي جنبه ها و ويژگي هاي مثبت و منفي هستند، و مقادير به كارگيري هر تكنيك از سوي هر كدام از مترجمان، نشان دهندۀ ميزان جنبه هاي مثبت و منفي است. وي براساس مقادير به دست آمده از تكنيك ها، در نهايت ميزان ويژگي هاي مثبت و منفيِ بيانگر كفايت و مقبوليت ترجمه ها و سپس ميزان كيفيت آنها را مورد ارزيابي قرار مي دهد. پژوهش حاضر با رويكردي توصيفي تحليلي از نوع مقابله اي پنج ترجمۀ «آيتي، فولادوند، زماني، مجتبوي، صفارزاده» از سه سورۀ «نبأ، تكوير، مطففين» را به ترتيب با سبك هاي ترجمه اي «تحت اللفظي، وفادار، معنايي، ارتباطي، آزاد» براساس الگوي گارسس مورد ارزيابي كيفي قرار داده است؛ با تكيه بر آمار و نمودار، مقادير به دست آمده از تكنيك هاي به كارگرفته شده از سوي مترجمان مقايسه شده و ميزان بهره مندي هر كدام در انواع زيرگروه ها و تكنيك هاي اين آيات از لحاظ كفايت و مقبوليت مشخص گرديده است. برآيند پژوهش نشان داد، به ترتيب براساس بسامد به دست آمده از الف: جنبه هاي مثبت و ب: جنبه هاي منفي كفايت و مقبوليت با ارجاع به نمودارها، ميزان اولويت ترجمه ها بدين صورت است: الف: 1. صفارزاده،2. مجتبوي،3. زماني،4. فولادوند،5. آيتي؛ ب: 1. صفارزاده،2. آيتي،3. فولادوند،4. زماني،5. مجتبوي. براساس مقادير برآمده از ويژگي هاي مثبت و منفي، ميزان حصول كيفيت ترجمه ها به ترتيب از بالاترين تا كمترين ميزان بدين وجه است: 1. مجتبوي 2. زماني، 3. صفارزاده، 4. فولادوند، 5. آيتي. اين مسئله گوياي اين مطلب است كه ترجمۀ آيتي و سپس فولادوند، به علت اه
  9. تعادل واژگاني و كاربست آن در فرايند ترجمه قرآن كريم
    علي حسين غلامي يلقون اقاج 2018
    چكيده: واژه «تعادل» كه در زبان فارسي از آن با عنوان برابري و در زبان انگليسي با عنوان (equivalence) و در زبان عربي نيز با عنوان «التكافؤ» شناخته مي شود، يكي از مسائل مهم ترجمه مي باشد. براي آن كه ترجمه يك متن بتواند از تعادل قابل قبولي برخوردار باشد، مترجم بايد همه اجزاي متن زبان مبدأ را مورد توجه قرار دهد. يكي از مهم ترين اجزاي تعادل ترجمه اي را واژگان تشكيل مي دهند. برابريابي براي كلمات، سخت ترين بخش ترجمه است كه ظريف است و به تجربه، دانش و مهارت فراوان نياز دارد و اين امر در ترجمة متون ديني از حساسيت بيشتري برخوردار است . بنابراين پژوهش حاضر بر آن است تا با رويكرد توصيفي - تحليلي، فرايند « معادل سازي» و « برابري» را در سطح واژگان در پنج ترجمه فارسي ( ترجمه آقابان معزي، الهي قمشه اي، آيتي، فولادوند، رضايي اصفهاني) از نيمه دوم قرآن كريم بررسي كند. از اين رو. پنج مؤلفۀ معناي ارجاعي، ضمني، تقابلي، همايشي و آحاد معنايي مورد بررسي قرار مي گيرد. برآيند پژوهش نشان مي دهد كه در مقوله برابريابي واژگاني چالش هايي وجود دارد كه گاهي دقت در ترجمه را مورد هدف قرار مي دهد. چنانكه در مقوله معناي ارجاعي، چالش هايي همچون ريشه يابي دقيق، نياز به شناخت واژه در فرهنگ زبان مبدأ در زمان استعمال، شباهت شكلي برخي واژگان در زبان مبدأ و گاهي شباهت در زبان مبدأ و مقصدأ، باعث كاستي هايي در ترجمه مي شود و توجه به اين موارد در عملكرد مترجم موثر مي-باشد. در معناي تقابلي و همايشي نيز شناخت بافت كلام و شناخت واژگان هم نشين از ضروريات است كه ناديده گرفتن اين مساله موجب ضعف برخي ترجمه ها در انتقال معاني شده است. در مقوله آحاد معنايي نيز غفلت از واژگان نشان دار و بي نشان و ساختمان معنايي واژه و عدم تمايز بين واژگان به ظاهر مترادف باعث ارائه معادل هاي غيردقيقي شده است. در معناي ضمني نيز از جمله مسائل مهم، روش شناسي در انتقال مفاهيم بلاغي همچون استعاره، كنايه و مجاز است كه عدم توجه به آن ترجمه را از دقت به دور مي كند. با توجه به آنچه كه از نمونه ها بررسي شده آقاي رضايي و معزي در بخش معناي ارجاعي نسبت به بقيه بهتر عمل كرده اند. در معناي تقابلي و همايشي نيز ترجمه آقاي الهي قمشه اي از آنجا كه يك ترجمه آزاد وتفسيري مي باشد سعي داشته اين هم نشيني را بهتر رعايت كند و به ترجمه معجمي از واژگان بسنده نكند. در م
    Thesis summary

  10. التناوب ظاهرة أسلوبية في القرآن الكريم، قراءة في سور الأنعام والأعراف والأنفال والتوبة
    جواد محمدزاده 2018
    إن الأسلوبية بوصفها منهجا نقديا، تعني بدراسة النصوص الأدبية من خلال النص ذاته وهدفها الرئيس هو دراسة الظواهر المنزاحة في النص الأدبي والكشف عن جمالياتها. في الإجراءات الأسلوبية، يلعب السياق دوراً مهمّاً في معرفة الظاهرة الأسلوبية؛ لأنّ السياق هو القاعدة الداخلية ينحرف عنها الأسلوب وهي التي تمنح الخروج علي القاعدة اللسانية والتناوب هو ظاهرة أسلوبية تمثل خروجاً أو تحولاً عن النمط السائد في السياق وهو يعني إحلال كلمة - اسم، وفعل، وحرف- محل كلمة أخري بشكل لا تنفي الكلمة النائبة معني الكلمة المنوب عنها. إنّ التناوب بوصفه ظاهرة أسلوبية يحتوي علي ركيزتين أساسيتين: الأولي: الخروج عن البنية المثالية الأصلية والثانية: النية الجمالية التي تقف وراء البني الإبداعية ومن هنا تأتي أهمّية هذه الدراسة التي تحاول الوقوف علي أبرز صور التناوب في النص القرآني وبيان جمالياتها ودورها الدلالي والكشف عن المفارقة بين دلالة البنية السطحية الظاهرة ودلالات البنية العميقة. عولجت هذه الدراسة علي المنهج الوصفي – التحليلي وتوصّلت إلي بعض النتائج منها: إنّ الغرض الرئيس لتناوب حرف بدل آخر هو المبالغة بالإضافة إلي دفع التشبّع والتكرار ومفاجأة المتلقّي. أبرز التناوب في الأفعال أو التضمين النحوي أسلوباً عربياً خاصاً مفاده تضمن لفظ لمعنى لفظ آخر مما يحدث نوعاً من الدلالة المركبة التي تغني المعنى، مع تحقق مبدأ الإيجاز والاختصار، بالإضافة إلي التوسع في المعنى وأثبتت أنّ ظاهرة التناوب في الأفعال أكثر انتشاراً في هذه السور خلافاً مع الأنماط الأخري. أمّا فيما يتعلّق بالتناوب بين الأسماء والتناوب الوظيفي فلاحظنا في مبحث التناوب بين صيغ الأسماء والأفعال، أنّ الانزياحات، أخذت كثافة ذات نوعية لافتة، حيث رأينا أن ورود اسم الفاعل بدل الفعل المضارع أو الفعل الماضي له حضور مكثّف في هذه السور. إنّ التناوب الوظيفي في هذه السور الأربع كثيراً ما يتجلّي في إنابة المصدر مناب الوصف أي: إقامة المصدر مقام الاسم الفاعل والمفعول حيث كثرة ورودها جعلها عيّنة أسلوبية ومن دلالات هذا النمط من التناوب هي الاقتصاد اللغوي وتكثيف الدلالة في المبنى الواحد.
  11. معناشناسي تاريخي و توصيفي واژگان خوردني و نوشيدني ا هل دوزخ در قرآن
    ابراهيم احمدي 2018
    معني شناسي بخشي از دانش زبان شناسي است كه به بررسي معناي مفردات يا جمله هاي يك متن مي پردازد و يكي از روش-هاي مهم جهت دستيابي به مقصود گوينده يا نويسنده است. به كارگيري دانش معني شناسي در متوني چون قرآن كريم كه داراي لايه هاي پيچيده ي معنايي است، در تعيين معناي واژگان نقش مؤثري ايفا مي كند. اين پژوهش در تلاش است تا با رويكرد توصيفي - تحليلي به معني شناسي تاريخي و توصيفي واژگان خوردني و نوشيدني اهل دوزخ (صديد، حميم، غسّاق، زقّوم، ضريع، غسلين) در قرآن بپردازد. همچنين با تعيين مفاهيم همنشين و جانشين به تبيين و كشف حوزه هاي معنايي و مؤلفه هاي معنايي واژگان مورد نظر اقدام كند تا از رهگذر آن به معناي دقيق واژگان قرآني دست يابد. هدف از نگارش پژوهش مذكور اين است كه تحولات معنايي واژگان خوردني و نوشيدني اهل دوزخ در قرآن از طريق معني شناسي تاريخي و توصيفي مشخص شود و معناي واژگان از منظر بافت متني و موقعيتي بررسي گردد. علاوه بر دو هدف فوق، اين پژوهش قصد دارد تا روشي مناسب و مؤثر در تعيين معناي واژگان به پژوهشگران قرآني معرفي نمايد و در نهايت با دستيابي به معناي واقعي و اساسي با كمك گرفتن از مفاهيم همنشين و جانشين و مؤلفه هاي معنايي از تفسير به رأي ممانعت به عمل آيد. بعد از بررسي معناي واژگان خوردني و نوشيدني اهل دوزخ، اين نتايج حاصل شد كه واژه ي «حميم» از واژگان مورد مطالعه، بيشترين تحول معنايي داشته است و كاهش معنايي يا تخصيص معنايي به عنوان يكي از روابط مفهومي در واژگان مورد مطالعه نمود بيشتري دارد و بافت متني در مقايسه با بافت موقعيتي در كشف معناي واژگان، نقش چشمگيرتري دارد.
  12. مطالعه كاربردشناسي تعادل واژگاني در فرآيند ترجمه خطبه هاي نهج البلاغه (موردكاوي پنج ترجمه فارسي: دشتي، شهيدي، جعفري، فيض الاسلام و فقيهي)
    فتحي مظفري رسول 2017
    چكيده: در ساليان اخير مطالعات حوزه ترجمه، جهش چشمگيري را به خود ديده است. پژوهش هاي صورت گرفته در اين حوزه، بيشتر برآن بوده است تا ضمن ارائه تحليل هاي علمي و نقادانه از شيوه هاي ترجمه، بستري را به منظور دستيابي به تعادل ترجمه اي فراهم نمايد. اين نوع پژوهش ها كه رسالت خود را در نشان دادن مسير دستيابي به تعادل هر چه بيشتر مي دانند، ديري است كه با ارتباط با دانش معناشناسي و ساير علوم بلاغي و ادبي، در بطن خود، نظريات علمي و سازنده اي را به ترجمه پژوهان ارائه نموده اند. نتايج اين پژوهش ها حاكي از آن است كه تعادل ترجمه اي، نه تنها در حوزه واژگان؛ بلكه در ساير عناصر متن از قبيل بافت و ساختار نحوي و غيره ... جريان دارد. به ديگر سخن، براي رسيدن به تعادل حداكثري در ترجمه، همه عناصر و اجزاي متن دو زبان مبدأ و مقصد مورد برابريابي قرار مي گيرند. نكته ديگري نيز كه ترجمه پژوهان برآن اتفاق نظر دارند اين است كه هرگز نمي توان در فرايند ترجمه به تعادل كامل دست يافت؛ چرا كه امكانات زباني زبان هاي مختلف همه در يك سطح قرار ندارند. يكي از مهم ترين اجزاي تعادل ترجمه اي را واژگان تشكيل مي دهند. واژگان به عنوان سنگ بناي ساختمان متن، با چينش منظم خود در بافت كلام، سازنده معاني مختلفي هستند. در مقوله تعادل واژگاني، براي آنكه بتوان به راهكاري منظم و علمي دست يافت، نخستين گام، آشنايي با انواع مختلف معنا در دانش معناشناسي است. در اين پژوهش، تلاش مي شود تا با رويكرد توصيفي - تحليلي، ضمن معرفي برخي اقسام مختلف معاني مطرح در دانش معناشناسي، به نقد و تحليل عملكرد پنج ترجمه فارسي از خطبه هاي نهج البلاغه در دستيابي به تعادل واژگاني بپردازيم. در همين راستا با انتخاب شش نوع از معنا در معناشناسي تحت عناوين معاني ارجاعي، تقابلي، همايشي، آحاد معنايي، ضمني و صرفي، ضمن معرفي اجمالي اين نوع معاني و كاركرد آن در فرآيند ترجمه، عملكرد ترجمه هاي فارسي خطبه هاي نهج البلاغه را از اين منظر مورد واكاوي قرار مي دهيم . برآيند پژوهش حاكي از اين است كه عملكرد مترجمان در مقوله برابريابي دقيق واژگاني با يكديگر يكسان نبوده است. در مقوله معناي ارجاعي واژگان، چالش هايي همچون هم شكل بودن برخي واژگان در زبان عربي و فارسي موجب لغزش مترجمان در برابريابي شده است. از ديگر سو علي رغم اينكه بافت كلام، نقشي اساسي را در معنايابي ايفا مي
    Thesis summary

  13. عهد ادبي و عناصر هويت ساز در اشعار فاروق جويده
    مجيد صمدي ملايوسفي 2014
    توجه به امور انساني و مسائل مربوط به جامعه، سياست و حكومت از ديرباز در شعر شاعران عرب جريان داشت؛ اما در سال هاي اخير اين اهتمام به مسائل و مشكلات جامعه، شكل منسجم تر و جدي تري به خود گرفته و شاعران، بيش از پيش، خود را به رعايت اين امر ملزم مي دانند. فاروق جويده، شاعر معاصر مصري، از جمله شاعراني است كه در برابر حاكميت استبدادي مصر، به ويژه در دوران حسني مبارك، احساس تعهد و مسؤوليت نموده و ذوق ادبي خود را در مسير وطن، مبارزه طلبي و مقابله با حكومت مبارك قرار داده است. او همواره از منتقدان دولت مصر بوده و در كنار مردم معترض و انقلابي كشورش به مبارزه برخاسته و در كسوت يك شاعر روشنفكر و آگاه به امور جامعه، با سحر قلم و جادوي خيال خود، نقش بسزايي در پيشبرد اهداف انقلابي هم-ميهنانش در جريان انقلاب 25 ژانويه ي 2011 مصر ايفا نموده است.

M.Sc. Theses

  1. ترجمه و تحقيق الثقافة العربية اثر عباس محمود عقاد بر اساس الگوي نيومارك
    سميه موسوي 2024
    تمدن، واژه اي عربي است و از مدينه و مدنيت به معني شهر و شهرنشيني مشتق شده كه داراي جنبه ي مادي است و شامل خط و نوشتار، صنعت و... مي باشد و فرهنگ جنبه معنوي دارد كه مجموعه اي از آداب ورسوم، خلق و خو، زبان، اعتقادات، آثار ادبي و هنري، شعر و... است. عباس محمود عقاد نويسنده ي بزرگ و اديب تواناي مصري كه عضو فرهنگستان زبان عربي قاهره بود؛ در سال 1889م در شهر اسوان مصر ديده به جهان گشود. از همان دوران نوجواني، شخصيت قوي، هوش سرشار و عشق به مطالعه وي را به سوي جايگاه بلندي از علم و معرفت رهنمون ساخت. عقاد در عرصه هاي مختلف ادبي قلم زد و ارزيابي و نقد و بررسي افكار سياسي ، اجتماعي و ادبي از جمله كارهاي او به حساب مي آيد. وي بيش از 100 كتاب و هزاران مقاله تأليف كرد و در نهايت در سال 1964م در سن 74 سالگي در قاهره درگذشت و در اسوان دفن گرديد. اين پژوهش با هدف ترجمه كتاب "الثقافة العربية" اثر عباس محمود عقاد با تكيه بر الگوي ترجمه ارتباطي نيومارك انجام شده است . كتاب وي داراي 77 صفحه و دربرگيرنده ي 15 فصل است و بيانگر نظرات شخصي نويسنده است كه با آوردن شواهد به دفع اتهامات غربي ها نسبت به ملت عرب مي پردازد. قلم اين كتاب در مقايسه با كتاب هاي ديگرش روان تر است. چارچوب ترجمه، الگوي ترجمه ارتباطي نيومارك انتخاب شده؛ به دليل اينكه متن علمي و تاريخي است، اين روش براي برگردان آن مناسب تر است. در نتيجه، پايان نامه حاضر سبب آشنايي فرهيختگان كشور از جمله اساتيد، دانشجويان و ساير علاقمندان با اين نويسنده معاصر مصري و فرهنگ و تاريخ اعراب مي شود و همچنين ميزان كارايي اين نوع ترجمه را مشخص مي كند.
    Thesis summary

  2. مفهوم سازي استعاري زندگي در نهج البلاغه
    فاطمه بابايي 2023
    زبان شناسي شناختي نگرشي است كه در مطالعه زبان كه به برّرسي وتحليل رابطه ميان زبان انسان، ذهن وتجارت او از جهان مي پردازد. به عبارت ديگر، در زبان شناسي شناختي سعي بر آن است مطالعه زبان بر پايه ي تجربيات انسان از جهان، نحوه ي درك و شيوه مفهوم سازي باشد. در اين نگرش از آنجايي كه زبان وسيله اي براي كشف ساختار و نظام شناختي ذهن در نظر گرفته مي شود، استعاره در اين رويكرد يك صنعت ادبي و آرايه اي تزئيني به شمار نمي رود، بلكه روش بنيادين به شمار مي رود كه انسان ها از طريق آن، جهان هستي را درك مي كنند. استعاره از منظر زبان شناسي شناختي، ابزاري فرا زباني دانسته مي شود كه نظام مفهومي انسان را شكل داده و به انديشه و زبان او جهت مي بخشد. كشف نظام عظيمي از استعاره هاي روزمره و متعارف توسط ليكاف و جانسون (1980) به ارائه ي نظريه ي معاصر استعاره انجاميد. در نهايت بر اساس اين نظريه، جايگاه استعاره نظام مفهومي انسان است كه بر اساس آن مي انديشد وعمل مي كند. استعاره در اين نظريه، مفهوم سازي يك حوزه مفهومي در قالب حوزه ي مفهومي ديگر است. از آنجايي كه استعاره هاي مفهومي به مثابه ي يكي از سازوكارهاي ذهن براي تبيين مفاهيم انتزاعي در زبان شناختي است؛ و نهج البلاغه نيز به عنوان يك متن ديني سرشار از مفاهيم مجرد وانتزاعي است، توجه به اين ساز و كار، ضروري به نظر مي رسد از آن رو كه امكان درك موضوعي انتزاعي يا فاقد ساختار را بر حسب موضوعي ملموس تر و نظامند تر، فراهم مي نمايد. عبارات استعاري نهج البلاغه كه يكي از مهم ترين متون ديني مسلمان است، هماره از جنبه ي بلاغي مورد مطالعه قرار گرفته است. اين نگاه سنتي نگارنده را بر آن داشت تا در چهارچوب نظريه ي معاصر استعاره، خطبه هاي نهج البلاغه را در قالب استعاره ي مفهومي زندگي به مثابه سفر، مورد تحليل قرار دهد. نوشتار حاضر، پژوهشي بنيادي از نوع نظري است به صورت استنباطي و تحليلي بر پايه مطالعات و بررسي هاي كتابخانه اي. يافته هاي اين پژوهش، ضمن تاييد اصول نظريه معاصر، مهم ترين دليل بسامد بالاي عبارت هاي استعاري در نهج البلاغه، مجرد و انتزاعي بودن مفاهيم حوزه دين مي باشد. نگارنده در اين پژوهش دريافت كه بين ميزان استعاره هاي نهج البلاغه و انتزاعي بودن مفاهيم، يك رابطه مستقيم وجود دارد. استعاري بودن زبان نهج البلاغه از آن روست كه استعاره در گفتمان ديني، داراي يك
    Thesis summary

  3. معناشناسي واژه هاي شر ، وسواس و خناس در قران كريم
    پريسا مرسلي 2016
    معناشناسي واژگان، مسأله اي است كه از ديرباز مورد توجه زبانشناسان بوده است؛ چون شناخت معناي دقيق واژه ها و بيان تعريفي جامع براي آن ها، مي تواند پاسخ گوي بسياري از سوالات دانش پژوهان قرآني باشد. دانش معناشناسي يكي از شاخه هاي جديد زبان شناسي است كه، وظيفه بررسي معنا با رويكردها و مباني جديد را مورد مطالعه قرار مي دهد. معناشناسي واژگاني در اين پژوهش بسيار كارساز بوده است. اين نوشتار، واژه هاي «شر، وسواس و الخنّاس» را با هدف دست يابي به معناي دقيق تاريخي، توصيفي، در بافت و سياق آيات قرآن، با استفاده از روش توصيفي _ تحليلي از نوع تحليل معناشناسانه، مورد بررسي قرار داده است. در معناشناسي تاريخي به معناي اصلي ماده « شرّ، وسوس و خنس» با استناد به اشعار عصر جاهلي، توجه شده است. واژه شرّ دچار تحول معنايي از نوع تعميم معنايي، وسواس و الخنّاس دچار تخصيص معنايي شده اند، زيرا با توجه به كاربرد قرآني آن ها، براي شيطان آمده اند. در معناشناسي توصيفي نيز ارتباط واژه هاي مربوطه با واژه هاي هم نشين و جانشين بررسي شده كه، مهم ترين ويژگي واژگان در محور جانشيني، تناسب معنايي و گاهي صوتي واژگان با مفهوم مورد نظر و پيام آيه است. مهم ترين ويژگي واژگان آيه در محور هم نشيني، هماهنگي و انسجام واژگان با يكديگر است كه از نظر معنايي بسيار تناسب دارند. حاصل مطالعه تاريخي اين است كه اعراب جاهلي شر را مفهومي محدود به بدي و گرفتاري مي دانند، و واژه وسواس و الخنّاس با توجّه به معاني دوره جاهلي دچار تخصيص معنايي شده اند. چون در قرآن، اكثر موارد براي شيطان كاربرد داشته اند.
  4. اغراض بلاغي اسماء موصول در قران كريم
    منصور قرباني 2016
    قرآن كتابي مبين، واضح و آشكار است. پس چگونه است كه كلمات و مبهماتي همچون اسماء موصول با اين تعداد در آن به كار رفته است. در جواب بايد گفت: سخن بليغ آن است كه افزودن بر ويژگي هاي فصاحت، ساختارهاي گوناگون زبان در موقعيت هاي مناسب آن به كار رفته باشد. دانش بلاغت و علم معاني نيز همين نظر را دارد و معتقد است كه كلام بايد مطابق با مقتضاي حال باشد. بنابراين وجود اين اسماء در آيات قرآن كريم مانعي ندارد و بجاست. اما اينكه هدف از آمدن آنها چيست، مسأله اي است كه در اين پژوهش به آن پرداخته مي شود روش تحقيق بصورت تحليلي – توصيفي است كه در آن آيات يك به يك مورد بررسي قرار گرفته و اسماء موصول شناسايي و نقش نحوي و غرض بلاغي آنها گفته مي شود، سپس با رجوع با كتب تفسير آن اغراض شرح داده مي شود. از مهمترين نتايجي كه در اين تحقيق ممكن است به دست آيد، هدف و غرض از اسماء موصول در قرآن كريم، تعميم و شمول دهي احكام و امور به افراد و يا اشياء است. همچنين احتمال دارد غرض اشاره به سوي خبر ( ثواب، عقاب ) داراي بيشترين تعداد غرض بلاغي و اسم موصول الذين بيشترين تعداد دفعات در بين بقيه اسماء داشته باشد.
  5. ترجمه كتاب حكايات عمو محمود ( پنجاه داستان)
    كاظم بويري 2015
    ادبيات كودك و نوجوان گونه اي از ادبيات است كه جداسازي آن از بخش هاي ديگر ادبيات به وسيله سن مخاطبان آن انجام مي گيرد . نمي توان شكل گيري اين نوع ادبيات را مخصوص دوره اي خاص دانست ، بلكه از همان ابتداي خلقت كه مادر و كودك وي زاده شدند ، اين نوع ادبيات نيز پديدار گشت . مادر براي ارتباط برقرار كردن با فرزند خود و آرام كردن وي از آهنگ هاي زيبا و دلنشين استفاده مي كرد ، بنابراين از همان ابتدا و به صورت شفاهي نوعي از ادبيات كودك شكل گرفت . واژه ادبيات كودك و نوجوان به صورت مستقل در قرن هجدهم ميلادي در متون ظاهر شد ؛ اما زمان متحول شدن و دوران درخشان اين نوع ادبيات را به قرن بيستم ميلادي اختصاص دادند . با دقت در مقوله ادبيات كودك و نوجوان مي بينيم كه در يك سوري اين واژه لفظ مخاطب و در سوي ديگر آن جوهري به نام ادبيات وجود دارد ، بنابراين آثار مربوط به اين گروه سني نيز بايد به همان اندازه كه به تواناييها و ظرفيت هاي مخاطب دقت مي كنند به عنصر ادبي نيز بايد دقت نمايند . شيخ محمود المصري در كتاب "حكايات عمو محمود" جزء اول در همين راستا با بهره گيري از يكي از قديمي ترين هنر ها يعني قصه گويي و داستان سرايي توانست سهم ارزنده اي در بيان حكايت هاي اخلاقي و ادبي براي اين گروه سني داشته باشد . در پايان نامه حاضر به ترجمۀ 50 داستان از صفحات 201-401 كتاب مذكور پرداخته مي شود .
  6. سبك شناسي نحوي - بلاغي ساخت هاي همپايه
    فائزه صاعد انور 2015
    امام علي (ع) در خطبه 111 نهج البلاغه، بسياري از صنايع ادبي و تمهيدات زباني را به كار برده اند. يكي از شيوه هاي سبك ساز ايشان، استفاده از ساخت هاي همپايه مي باشد. ساخت هاي همپايه از سازه هاي همسان و همپايه تشكيل مي شود كه با حروف ربط همپايه ساز به يكديگر متصل شده و يك نقش نحوي همسان را بر عهده مي گيرند. امام (ع) با اهداف مختلفي من جمله تقويت موسيقي و آهنگ كلام و تاكيد بر سخنان خويش، از اين ساخت ها استفاده نموده است. اكثر ساخت ها در اين خطبه از دو سازه و تعدادي نيز از سازه هاي زنجيره اي تشكيل شده است. ساخت هاي همپايه در اين خطبه شامل جمله هاي اسمي، فعلي و شرطي مي باشد كه از لحاظ معنايي داراي روابط مختلفي مانند تضاد، ترادف، بيان علّت، تناوب و توالي مي باشد. همچنين ساخت هاي خطبه از همپايگي بلاغي و موسيقايي نيز برخوردار مي باشد. نگارنده بر آن است انواع ساخت هاي همپايه را در ابعاد گوناگون نحوي و ارتباط آن با حوزه هاي بلاغي، موسيقايي و واژگاني مورد بررسي و تحقيق قرار دهد.
  7. بررسي صور خيال در صحيفه سجاديه
    محبوبه عزيزي 2014
    صحيفه سجاديه بعد از نهج البلاغه و قرآن كريم از گرانبهاترين و ارزشمندترين ميراث فرهنگي اسلام و يكي از منابع معتبر و مستند ديني است كه با محتواي غني و تصاوير زيبا و نغمه ي دلنشين همواره مورد توجه بسياري از بزرگان دانش قرار گرفته است. تصاوير ادبي بكار رفته در آن از خيال و ابتكاري بي نظير برخوردار است. دقت در انتخاب الفاظ و تعابير، تازگي و طراوتي خاص به توصيفات آن حضرت بخشيده است و آن را از حالت ركود و ايستايي خارج نموده است. امام سجاد(ع) به شكل هنرمندانه از خيال استمداد گرفته و انديشه ها و مفاهيم والا را در قالب الفاظ اندك و به صورت مؤثر و گيرا به مخاطب القا مي كند. از مهمترين خصوصيات صور خيال بكار رفته، حيات و حركت، استفاده از طبيعت زنده و پويايي است. حضرت با كلامي زيبا، در عين حال ساده و شيوا هر خواننده صاحب ذوقي را به وجد مي آورد و هيچ گونه تكلفي در تصاوير احساس نمي شود بلكه تجربه ادبي و علمي امام سجاد(ع) به زيبايي هرچه تمام تر بيان داشته مي شود. نكته مهم در تصاوير ادبي صحيفه سجاديه آن است كه تصوير گري امام سجاد (ع) در خدمت انتقال پيام هاي انساني و تربيت ديني مخاطب به كار گرفته شده است. پژوهش حاضر مي كوشد صور خيال اعم از تشبيه، مجاز، استعاره و كنايه را در صحيفه سجاديه بررسي و تحليل كند.
  8. جلوه هاي پايداري در داستانهاي محمود شقير(بررسي موردي قالت لنا الشجره و أنا الجمانة)
    محسن محمدي 2014
    پايداري و ايستادگي در برابر ظلم و بي عدالتي كه در ذات خود حقيقت خواهي و اميد به آينده را دارد ، و بيشتر به صورت نظم و نثر درآمده است ، سابقه اي به قدمت تاريخ بشريت دارد . اما با توجه به اينكه فلسطين مركز مبارزه با اشغالگري در برابر اشغالگران صهيونيستي در طول تاريخ بوده است ، بخش اعظم اين نوع ادبيات به دست ادباي متعهد و انقلابي آنجا نوشته شده است . از جمله اين ادباء محمود شقير است كه توانسته است با ادبيات داستاني و زبان گويا و حق طلبانه خود سياستمداران اسرائيلي و حاميان آنان ، يعني آمريكايي ها را به باد انتقاد بگيرد و از ظلم و ستم و رفتار ضد بشري آنها در مجامع بين المللي پرده بر دارد و به كرامت انساني و تعهد و غيرت ملي ترغيب كند و مردم فلسطين و همه حق طلبان جهان را به ايستادگي و مبارزه با ظالمان و اشغالگران ، فرا خواند . شقير همه اين مطالب را با زباني ساده و روان و بدون هيچ گونه مغلق گويي و اما طنزگونه در دو مجموعه داستان « قالت لنا الشجره » به صورت نمادين و « أنا و جمانه » به صورت واقعي به تصوير كشيده است . اما با توجه به اينكه در اين دو مجموعه از داستان ، نويسنده بيشتر نقش راوي عليم را دارد كه گزارشگر اتفاقات حادث شده در فلسطين و ديگر نقاط جهان است ، تلاش مي كند تا با اين شيوه داستان گويي خواننده را در مسند داوري بنشاند تا او خود رفتار ظالم را از مظلوم تشخيص دهد ، بدون اينكه دخل و تصرفي در رفتار شخصيت ها داشته باشد . به نظر مي رسد اين امر از پديده هاي نو ظهور در عرصه ادب پايداري باشد كه نويسنده بدون اينكه شعاري بدهد يا فرياد و هياهويي سر دهد مخاطب را به پايداري و ايستادگي در برابر ظالمان فرا خواند . به همين منظور در اين پايان نامه كوشيده شده است تا به شيوه تحليل مضمون ، به جلوه هاي پايداري و بررسي ويژگي هاي زباني و درونمايه آين دو مجموعه داستان كه بيشتر در قالب مضامين سياسي و اجتماعي آمده است پرداخته شود .
  9. تصاوير هنري رذايل اخلاقي در قرآن كريم
    سيدمحمود قتالي 2014
  10. بررسي هنر تصويرگري در وصفيات ابن زيدون
    ظريفه شكوهي 2013
  11. تحليل مفاهيم هدايت و ضلالت
    حميد سراقي 2013
    هدايت و ضلالت از جمله مفاهيم كليدي در نهج البلاغه است. نهج البلاغه به عنوان كتاب هدايت و دور كننده مردمان از گمراهي در موارد متعدد به راه ها و ازارها و مفاهيم و موانع هدايت پرداخته همچنين مفاهيم و عوامل ضلالت را تبيين نموده است. در نهج البلاغه هدايت ابتدايي و هدايت تشويقي و تكميلي به تفصيل بيان شده است و ضلالت مجازاتي مورد معرفي و تبيين قرار گرفته است. مشركان، كافران، منافقان و ساتير گناهكاران كساني هستند كه در مسير ضلالت مجازاتي قرار مي گيرند و نيكوكاران ، شهدا، صالحان ، صديقين و انبيا در مسير هدايت تشويقي قرار مي گيرند و بهشت و رضوان الهي به انها وعدخ داده شده است.
  12. بررسي و تحليل آرايه هاي بديعي لزوميات ابوالعلاء معري
    مهدي تركاشوند 2011